موضوع: بررسی رضايت زناشويي خانواده‌هاي زنان شاغل و خانه دار در شهر تبریز
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 

خانواده یکی از رکن های اصلی جامعه به شمار می رود. دستیابی به جامعه سالم آشکارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از داشتن رابطه های مطلوب با یکدیگر است. در چنین نظامی افراد با علایق و دل بستگی های عاطفی نیرومند دیرپا و متقابل به یکدیگر پیوسته اند. این دل بستگی ها اگر چه شاید شدت وحدت شان در طی زمان کاسته شود. اما در سراسر زندگی خانوادگی پاینده خواهند بود. (گلدنبرگ،[1] به نقل از حسین شاهی و نقش بندی،  1383).     
ازدواج به عنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال همواره مورد تائید بوده است . ازدواج رابطه ی انسانی پیچیده ظریف و پویا می باشد که از ویژگی های خاصی برخوردار است . همچنین توجه به کانون خانواده با محیط سالم و سازنده و روابط گرم و تعاملات میان فردی و صمیمی ای که می توانند موجب رشد و پیشرفت افراد گردند از جمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب می شوند (برنشتاین و برنشتاین،[2] 1989).
و به طور کلی از هر چه فاصله بگیریم از خانواده نمی توانیم فاصله بگیریم چون که بدون وجود خانواده در هر شکل و صورتی که باشد مفهوم زندگی و حیاتی انسانی مصداقی نخواهد داشت.

در سالهای گذشته دیدگاه زنان و مردان درباره ی زندگی خانوادگی تغییر کرده است. امروزه دیدگاه زنان و مردان درباره ی مفهوم خود نیز تغییر کرده است. همچنین ایده های انها درباره ی نقش های سنتی زنان و مردان تغییر پیدا کرده است. در دهه های گذشته مشکلات اقصادی و تغییر در انتظارات خانواده ها از زندگی، درامد بیشتر را برای بقای خانواده ها ضروری ساخه است.بین دهه های 70 تا80 تعداد زنان شاغل از 2/18 میلیون به 8/25 میلیون نفر در امریکا افزایش پیدا کرد. امروزه در اغلب کشورها سبک زندگی از خانواده ای با یک نان اور، به سمت خانواده ای با دو نفر شاغل تغییر کرده به گونه ای که زوج های هر دو شاغل تعداد زیادی از زوج ها را تشکیل میدهند (استولتزلوییک،1992).

امروزه زنان به منظور به ظهور رسانیدن توانمندی های خود و افزایش عزت نفس و خودشکوفایی به اشتغال علاقه مند شده اند. تصویر خانواده ی سنتی که در ان یک مرد در خارج از خانه کار می کند و فرزندان و همسر همه از درامد او گذران زندگی می کنند، درحال محو شدن است. تصویر خانواده ی امروز زن و مردی با مشغله ی زیاد یا زن و مردی شاغل در بیرون از خانه را نشان می دهد که تعارض های شدیدی را بین نقش های خانوادگی و کاری تجربه می کنند (کوپر،1991).

درمانگران در صورتی می توانند به طور مؤثری به زوج های امروزی کمک کند که مسائل خاص فراروی زوج ها و خانواد ها را با توجه به زمان درک کنند.(علی محمد نظری،1386)

در جامعه امروز به دلایل متعددی چون گذر از سنت  به مدر نیته، تغییر نظام خانواده ها و فشارهای شغلی و اجتماعی و همچنین پیدا شدن نقش های جدید مثل نقش اشتغال و اضافه شدن آن به نقش های سنتی زنان و با توجه به اهمیت ویژه و جایگاه والایی که نقش های سنتی همچون همسری و مادری زنان در نظر همسرانشان در فرهنگ ایرانی داراست. مشکلات و تعارض های خانوادگی و زناشویی افزایش چشمگیری یافته اند و شواهد فراوانی گویای آن هستند که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و دوستانه به مشکلات شدید و فراگیری دچارند.

افزایش روز افزون طلاق در دنیای کنونی – هر چند در مقیاسی بسیار کمتر متاسفانه جامعه فعلی ما را نیز در بر گرفته است و نارضایتی زن و شوهر از یکدیگر و نیز از هم گسیختگی کانون های گرم بسیاری از خانواده ها و تاثیرات سوء این جدایی بر افراد خانواده نیاز به رسیدگی و رفع این مشکل را مطرح ساخته است.

 

بیان مساله

خانواده نظامی اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد پس از ازدواج هر یک از همسران انتظار دارند خانواده جدید همان شکلی را پیدا کند که برای او مطلوب و آشناست هر کدام  می کوشند واحد زن و شوهری را در راستای مطلوب و پذیرفته خود سازمان دهد و دیگری را برای هم سازی با خود تحت فشار گذارد (مینوچین،[3] 1380).

سازگاری زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر دارند (سین ها و ماکرجک،[4]1990).

معمولا رفتارهای فردی موجب شکل گیری قواعد مراودات در بین زوجین می شود بنابراین پذیرش سلیقه ها و رفتار همسر و یا به عبارتی دیگر ، بروز رفتارهای مقبول از سوی همسر می تواند روابط دوتایی را شکل دهد و زمینه را برای برقراری تفاهم در بین زوجین ایجاد کند و در واقع می توان گفت رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه می دهد (احمدی، 1382).

پدید آمدن  اختلاف و تعارض بین زن و شوهر طبیعی است و به دلیل ماهیت کنش ورزی  همسران گاه پیش می آید که اختلاف دیدگاه روی دهد یا نیاز ها بر آورده نشود و در نتیجه همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم ناامیدی و ناخشنودی می کنند.

بعضی از موضوع های شناخته شده ای که می تواند پدید آورنده اختلاف های زناشویی باشد چنین است پول، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، خیانت جنسی، مشکلات عاطفی، مشکلات مالی، مشکلات ارتباطی(گفت و شنود)، درگیری های کاری و مانند این ها (ثنایی و ذاکر، 1378)  
 اختلافات زناشویی می توانند نتایج زیان باری را به همراه داشته باشند و همانطور که مازلو در سلسله مراتب نیاز ها بیان می کند که ارضای نیازهای بالاتر مستلزم ارضا نمودن نیازهای پایین تر است، زوجین نیز با وجود تعارضات و به دلیل برآورده نشدن نیاز آنها به عشق و محبت و احترام ممکن است نتوانند به خود شکوفایی دست یابند و علاوه بر آن فرزندان را نیز در این اثرات زیان بار سهیم می کنند و باعث می شود که حتی نیازهای سطح پایین آنها از جمله نیاز به محبت و امنیت تامین نشود و این امر موجب عدم دستیابی کودکان به نیازهای سطح بالاتر و رسیدن به خود شکوفایی و تکامل می شود.

علاوه بر این ها یکی دیگر از عواملی که برای سازش زناشویی مهم است سازگاری نقش جنسی میباشد. سازش های نقش جنسی در دوران بزرگسالی اولیه شدیدا دشوارند. اکثر دختران نوجوان می خواهند وقتی به بزرگسالی می رسند نقش همسران و مادران را ایفا کنند ولی در عین حال مایل نیستند که همسران و مادران سنتی باشند یعنی نسبت به شوهرانشان در مقام پایین تری قرار بگیرند و قسمت عمده وقت خود را به خانه و فرزندان اختصاص دهند و بیرون از خانه مشغله ای نداشته باشند . بدیهی است این دیدگاه عمدتا از فرهنگ حاکم بر جامعه متاثر می شود که اغلب خانه داری را کار ارزشمندی تلقی نمی کنند(شعاری نژاد،1373).

در کشور ما روز به روز به تعداد زنان شاغل افزوده می شود و با توجه به مطالعات انجام شده در کشورهای غربی که حکایت از برتری نسبی وضعیت سلامت و رضایت از زندگی زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار دارد در این پژوهش ، پژوهشگر در پی پاسخ گویی به این سوالات است که عبارتند از :

1- آیا بین رضایت زناشویی زنان شاغل و خانه دار تفاوت معناداری وجود دارد؟

2- آیا بین رضایت زناشویی مردانی که زنان شاغل دارند و مردانی که زنان خانه دار دارند تفاوتی وجود دارد؟

 

 

ضرورت و  اهمیت پژوهش

غالبا هر همسر مفهوم خاصی از نقش زن و شوهر داردکه بر انتظاراتش از طرف دیگر(همسر)اثر  می گذارد حال اگر انتظارات نقش تامین نشود به تعارض و ناسازگاری خواهد انجامید (شعاری نژاد، 1373).

بیشتر سردرگمی زنان و مردان دارای رابطه ی پایدار از بحث راجع به تغییر نقش های زن  و مرد ناشی می شود. نهضت زنان توجه را به روابط غیر منصفانه در ازدواج می کشاند باروری، پرورش فرزند، نبود موقعیت مساوی در کار خارج از خانه و نبود اجرت مساوی از اولین موضوعاتی است که مورد توجه قرار گرفته است (روبوتهام،[5] 1983 و اکلی،[6] 1974 به نقل از شعاری نژاد، 1373). 

نویسندگان پیش گام در مورد تفاوت باروری و پرورش فرزند به بحث پرداخته اند تا مسئولیت بیشتری را به مردان اختصاص دهند (همان منبع).

از طرفی بیشتر زنانی که ناگریزند در آن واحد دو نوع کار را انجام دهند، یکی در میدان شغل و دیگری در کارخانه و خانواده، ممکن است احساس گناه کنند، همچنین از این که نمی توانند فعالیتهای تفریحی لازم برای فرزندانشان ترتیب دهند احساس گناه می کنند به طور کلی احساس گناه از نرسیدن در حد مطلوب به کار های خانه همسر و فرزندان سبب می شود که زن از رضایت خاطر لازم درباره کل خانواده محروم شود . علاوه بر آن متاسفانه در جامعه ما تعداد مادرانی که با  شرایط بالا  مشغول به کار هستند بسیار اندک می باشد این خود فقط باعث می شود که مادران تحت فشار روانی و جسمانی زیادی قرار گیرند و با افزایش خستگی و نارضایتی وقت و انرژی لازم برای فرزندان و همسر خود نخواهند داشت.

بدین منظور تصمیم گرفته شد تحقیقی در زمینه رضایت زناشویی زنان شاغل و خانه دار و مردانی که زنان شاغل و یا خانه دار دارند صورت پذیرد.

 

هدف پژوهش

هدف تحقیق عبارتست از شناسایی رابطه رضایت زناشویی شاغل و خانه دار با مردانی که زنان شاغل و خانه دار دارند به منظور بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی خانوادگی و ارائه راه کارهای مناسب به مدیران و مسئولان مراکز مشاوره و زوج ها جهت کاهش میزان جدایی و طلاق و همچنین برنامه ریزی های دقیق و مناسبتری برای بالا بردن بهداشت روانی خانواده ها و رسیدن به جامعه ای سالم.

 

 

فرضیه های تحقیق

1- بین شاغل بودن یا خانه دار بودن زنان و سطح رضایت از زندگی شان رابطه مستقیم وجود دارد

2- سطح رضایت از زندگی مردانی که زنان خانه دار دارند بیشتر از سطح رضایت از زندگی مردانی است که زنان شاغل دارند.

 

متغیرهای تحقیق

متغیر مستقل : در این پژوهش متغیر مستقل شاغل و خانه دار بودن است 
 متغیر مستقل  متغیری است که: ان را دستکاری می کنیم تا تاثیرات آن را روی متغیر وابسته بررسی نماییم.

متغیر وابسته : در این پژوهش متغیر وابسته میزان رضایت زناشویی است.
متغیر وابسته متغیری است که: به منظور تعیین اثر متغیر مستقل مشاهده و اندازه گیری می شود.

متغیرهای تعدیل کننده : در این پژوهش سن، فرزند داشتن، جنس و تحصیلات هستند متغیر تعدیل  کنند . متغیری است که: رابطه بین متغیر مستقل و وابسته را تحت تاثیر قرار می دهد.

 

تعاریف عملیاتی اصطلاحات

رضایت زناشویی : احساسات عینی از خشنودی رضایت و لذت تجربه شده توسط زن  یا شوهر، زمانی که همه جنبه های ازدواج شان را در نظر می گیرند، رضایت یک متغیر یک نگرشی است و بنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود (هاکینز[7]،  1989 به نقل از سلیمانیان، 1373( در این تحقیق منظور از رضایت زناشویی نمره ای است که از طریق پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ[8] بدست می آید.

شاغل : منظور از شاغل بودن زنان کار رسمی در یکی از موسسات دولتی یا خصوصی است (غیاثی، 1385) که در این تحقیق نمره ای است که زنان شاغل از پرسشنامه رضایت زناشویی امزیچ به دست می آورند.

خانه دار : منظور از خانه دار بودن زنان گذراندن بیشتر وقت را در خانه و پرداختن به کارهای خانه  و خانواده بدون داشتن هر نوع وابستگی خارج از خانه (مرکز امور مشارکت زنان – ریاست جمهوری،  1380) و در این تحقیق نمره ای ست که زنان خانه دار از پرسشنامه  رضایت زناشویی اینریچ به دست می آورند. لازم به ذکر است که در این تحقیق رضایت زناشویی مردانی که  همسر شاغل یا خانه دار دارند نیز توسط پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ سنجیده می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

زندگی اجتماعی انسان  در طول تاریخ مسیر پر نشیب و فراز خود را پیموده و همواره به پیش می رود جامعه قالب اصلی این حرکت و چارچوب منظم زندگی تاریخی انسان است. جامعه بنا به اهمیت خاص خود پاسخ گوی بسیاری از سوالات و برطرف کننده بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی انسان است.(مهدوی، 1377).

خانواده یکی از ابتدایی ترین اشکال شناخته شده زندگی اجتماعی انسان می باشد که از بدو پیدایش انسان در کره زمین تا کنون وجود داشته  است. کارکرد های مختلف خانواده و نقش اساسی آن در جامعه یکی از مهمترین دلایل پیدایش و بقای آن از ابتدا تا به امروز می باشد . اگر چه قدمت خانواده به پیدایش انسان می رسد اما کارکرد اساسی خانواده یعنی ادامه نسل انسان به وسیله ازدواج تامین  می شود و با توجه به این که ازدواج مقدمه تشکیل خانواده  است بنابراین نهاد ازدواج مقدم بر خانواده خواهد بود ازدواج نیز مانند  خانواده دارای اصول و ضوابط معینی است (همان منبع).

خانواده کانونی است که باید برای حفظ حرمت و کرامت انسان و تامین سلامت جسمانی و روانی و رشد معنوی او استحکام یابد  قوام خانواده به منظور تداوم انسجام جامعه و تامین محیطی سالم برای زیستن انسان ها، ضرورتی انکار ناپذیر است (احمدی، 1381) .

در کانون خانواده  همسران نسبت به یکدیگر وظایفی بر عهده دارند که از حقوق آنان سرچشمه می گیرد این وظایف باید به شکل متقابل مورد توجه قرار گیرد تا در سایه ایفای نقش همسران این کانون بنیادین تقویت و تعالی یابد. پیوند زناشویی از شیرین ترین پیوند ها در روابط انسان هاست و خانواده کانونی است برای امنیت و آرامش، مودت و آسایش مرد و زن، برخورداری از همسر خوب و شایسته در زندگی یکی از نعمت های بزرگ است که خالق هستی به بندگان خویش عنایت می کند و برای اکتساب چنین نعمتی تعالیم، رهنمودها و دستوراتی است که بدون شک باید بر روابط خانوادگی هر فرد مسلمان حاکم باشد و شک نیست کسانی که در زندگی زناشویی جویای سعادت و خوشبختی هستند و با همه وجود در پی شاد زیستن در کانون گرم خانواده می باشند هم در گزینش همسر و هم در نحوه تنظیم روابط خانوادگی بایستی به این تعالیم مقدس و ارزشمند تاسی کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخش اول: خانواده

P          کار کرد مطلوب خانواده

چنانچه روابط زناشویی رابطه ای سست باشد پایه های لازم برای موفقیت آمیز بودن و مطلوب بودن عملکرد خانواده لرزان و یا حداقل ضعیف خواهد بود برای زوجی که خودشان با هم سازگار نیستند مشکل است که والدین خوبی باشند. سوال اساسی این است که آیا شرکای ازدواج از روابط میان خود احساس رضایت می کنند؟ در واقع آن ها باید یکدیگر را سیراب ، تصدیق و حمایت نمایند. رابطه زناشویی باید بر اساس اطمینان و احترام متقابل باشد که در این امر عوامل عاشقانه و صمیمت نیز دخالت دارند. علاوه بر این هر یک از زوجین نیازمند همسر با کفایت و آگاهی هستند که بتواند به موقع به حل تعارضات  موجود بپردازد ( بارکر، به نقل از دهقانی، 1375).

نظام تربیتی در برگیرنده تمام شیوه هایی است که والدین با کمک یکدیگر و برای تربیت و نگهداری بچه ها در پیش می گیرند بنابراین می بایست نسبت به اصول مورد استناد خود متفق باشند، و جهت توجه شان نیز معطوف به احتیاجات بچه ها و تامین رشد و سلامتی آن ها باشد در مجموع تعاملات یا شبکه روابط بین والدین و کودک و نیز روابط بین خود کودکان به طور گسترده ای چگونگی جریان رشد کودک را تامین می کند (کجباف، آقایی وکاویانی، 1383).

به طور کلی کارکرد مطلوب خانواده مفهوم مفیدی است که نه تنها در مورد مشکلات احتمالی به وجود آمده در خانواده بلکه در تعیین این که آیا نیازهای زوجین و فرزندان آنها، آنچنان که می بایست برطرف می شوند یا نه نیز مد نظر قرار می گیرد هر خانواده باید هم نیازهای عاطفی و هم روان شناختی اعضای خود را برآورده سازد، و کودکان را برای زندگی مستقل در دنیایی که بعدها در آن قرار خواهند گرفت آماده سازد و در موقع مناسب آنها را روانه جامعه کند (بارکر، به نقل از دهقانی، 1375).

P          معنی و مفهوم خانواده متعادل

شرفی (1374)، در مورد معنی و مفهوم خانواده متعادل عنوان می کند :

بدن شک همه افراد در پی دست یافتن به الگوی خانواده متعادل هستند با این انگیزه به ازدواج روی می آورند لیکن ابتدا باید معلوم نمود که خانواده متعادل چیست و شیوه تحقق آن کدام است تا براساس آن ضابطه بتوان داوری نمود و اختلاف ها را از بین برد . برای پی بردن به مفهوم خانواده متعادل ابتدا واژه اعتدال را مورد بررسی قرار میدهیم پدیده یا کسی را زمانی دارای اعتدال و توازن می دانیم که حداقل برخی از ویژگی های زیر را دارا باشند.

v    نقطه ( مرکز ) ثقل آن مشخص و معلوم است.

v    تساوی کشش ها و جاذبه ها در پدیده متوازن محرز است.

v شی متعادل پس از مختصر حرکت و یا ضربه وارده واژگون نمی شود و مجددا به تعادل پایدار خود برمی گردد.

v    توازن و تعادل زیبایی می آفریند شی متعادل موزون و جذاب است.

برخی از خصوصیات بارز افراد متعادل ، نرمال و بهنجار عبارتند از :

v    فرد متعادل از توانایی های خود آگاهی دارد.

v میان خواسته ها و داشته های فرد متعادل نوعی تناسب و تلازم واقعی برقرار است به این مفهوم که شعاع خواسته ها و انتظارات فرد از خویش بر اساس توانایی هایش حد می خورد و تنظیم می شود.

v فرد متعادل روابط خود را با دیگران بر اساس توازن در تعادل برقرار می نماید و از افراط و تفریط در مناسباتش به دور است. 

v نوعی هماهنگی و هم خوانی در کلیه رفتارها و عناصر شخصیتی فرد متعادل مشاهده می شود یعنی نه تنها رابطه منطقی میان گفتار و کردار وی وجود دارد بلکه اجزای گفتاری وی از یک نوع وحدت و هماهنگی آکنده است و در عملکرد هایش نیز تضاد وجود ندارد.

تصویر واقع بینانه از خانواده متعادل  نوعی بصیرت و اعتماد به نفس در انسان می آفریند منظور از خانواده متعادل، سارقان فاقد عیب و نقص نمی باشد بلکه این مفهوم به شبکه ای از روابط متقابل اطلاق می شود که اعضای آن درگیر با مشکلات و موانع احتمالی بوده و ضعف های کم و بیش قابل اعتنایی نیز دارند لیکن در مقابله با موارد مذکور شیوه منطقی اتخاذ می کنند و برای مسائل اهمیتی در خور آن قایل می شوند و در برابر موقعیت های دشوار ناگریز از انتخاب باشند تصمیم به موقع و مقتضی را اتخاذ می کنند.

P          خانواده مدرن

انسان در گروه زنده می ماند این امر ذاتی وضع انسانی است اساسی ترن نیاز نوزاد وجود مادری است که او را تغذیه و حفاظت کند و آموزش دهد. فراتر از این انسان در تمام جوامع با تعلق به گروههای اجتماعی پا بر جا مانده است. در فرهگ های مختلف این جوامع از نظر سطح سازمان یافتگی و تمایز متفاوت اند. جوامع  بدوی متکی به اجتماعات بزرگ و همراه با توزیع ثابت نقش ها یا وظایف است. با پیچیده تر شدن جامعه و ضرورت یافتن مهارت های تازه ساختهای اجتماعی متمایز می شوند تمدن صنعتی شهری مدرن از انسان دو چیز مطالبه می کند:توانایی کسب مهرت های بسیار تخصصی و قابلیت تطابق سریع با شرایط اجتماعی و اقتصادی دائما متغیر (مینوچین، به نقل از ثنایی، 1381).

خانواده همواره به موازات تغییرات جامعه دستخوش تغییراتی شده است و خانواده در پاسخ به نیاز های فرهنگ جامعه نقش حمایت و اجتماعی کردن اعضای خود را تقبل و رها کرده است. خانواده به یک معنا دو نقش متفاوت ایفا می کند یکی داخلی که حمایت روان اجتماعی از اعضای خود باشد و دیگری خارجی یعنی برون سازی با فرهنگ و انتقال آن (مهدیزداگان، 1377).

جامعه صنعتی شهری با قدرت در خانواده دخالت کرده است و بسیاری از نقش هایی را که زمانی وظایف خانواده بود در اختیار گرفته است پیران خانواده امروز به طور جداگانه و در خانه کهنسالان یا خانه شهروندان ارشد زندگی می کنند مخارج مربوطه را جامعه از طریق برنامه های امنیت یا رفاه اجتماعی تامین می کند. جوانان از مدرسه وسایل ارتباط جمعی، و همسالان تعلیم می گیرند. تکنولوژی جدید ارزش آنچه را که کار طبقه زن تلقی می شد. به شدت کاهش داده است طوری که وظایف لازم برای بقای واحد خانواده را، ماشین با تولید بهتر آن تغییر داده است شرایط جاری که به زن و شوهر اجازه کار می دهد، یا الزام کار خارج از خانه را ایجاد کرده است. باعث می شود شبکه روابط برون خانگی بالا بگیرد و تعارض بین زن و شوهر تشدید شود. انسان مدرن با وجود تمام این تغییرات هنوز به یک رشته ارزش هایی چسبیده است که متعلق به جامعه متفاوتی است جامعه ای که در آن مرزهای بین خانواده فردای آن به وضوح ترسیم شده بود. پای بندی به یک الگوی منسوخ منجر به این امر شده است که بسیاری از وضعیت هایی که به وضوح مربوط به استحاله خانواده است، اطلاق نابهنجار و آسیب زا پیدا کند، هنوز ه محک زندگی خانواگی این افسانه است که : « و بدین ترتیب آنها عروسی کردند و از آن پس با خوبی و خوشی تا پایان عمر زندگی کردند». تعجب آور نیست که هیچ خانواده ای به این ایده آل نمی رسد (مینوچین، به نقل از ثنایی، 1381).

 

P          زیر منظومه زن و شوهری

ثنایی (1381)، به نقل از مینوچین زیر منظومه زن و شوهری را متشکل از دو بزرگسال با جنسیت های مخالف می داند که با هدف ابراز شده تشکیل خانواده به هم ملحق شده اند. زیر منظومه زن و شوهری دارای تکالیف یا نقش هایی است که برای عملکرد خانواده حیاتی است مهارتهای اصلی لازم برای به ثمر رسیدن تکالیف این زیر منظومه عبارت از « مکملیت  » و « برون سازی متقابل » است یعنی زن و شوهر باید الگوهایی به وجود آورند که درآن هر کدام عملکرد دیگری را در بسیاری از زمینه ها حمایت کند. باید الگوهای مکملیتی به وجود آورند که به هر کدام از آن ها این امکان را بدهد که تسلیم شود بی آن که احساس کند «تسلیم شده است» هم زن و هم شوهر باید بخشی از مجزا بودن خود را برای کسب تعلق از دست بدهند پافشاری زن و شوهر در حفظ حقوق مستقل خود، ممکن است زیر بار « بهم وابستگی» رفتن را در یک رابطه قرینه مختل کند.

زیر منظومه زن و شوهری می تواند پناهگاه یا مفر استرس های جهان خارج و چارچوب تماس با سایر سیستم های اجتماعی باشد می تواند یادگیری خلاقیت و رشد را در دامان خود تقویت کند. زن و شوهر در روند برون سازی متقابل خود می توانند وجوه خلاق ولی نهفته همسر خود را فعال کنند و بهترین ویژگی های یکدیگر را مورد تقویت قرار دهند البته ممکن است زن  و شوهر وجوه منفی یکدیگر را فعال کنند زن و شوهر می توانند در بهسازی یا نجات دادن همسر خود مصر باشند و با این کار مانع کسب صلاحیت او شوند. به عوض قبول همسر خود، به همان صورتی که هست استانداردهای تازه ای را به او تحمیل می کنند. آنها ممکن است الگوهای مراوده ای متکی – حامی ایجاد کنند الگوهایی که در آن عضو متکی، متکی باقی می ماند تا احساس حامی بودن همسر خود را تقویت کند. این قبیل الگوهای منفی می تواند در بین زوجین متوسط وجود داشته باشد بی آن که دال بر وجود آسیب گسترده یا انگیزش ناروای هیچ یک از آن ها باشد.

زیر منظومه زن و شوهری باید مرزی ایجاد کند که ان را از مداخله انتظارات و نیازهای سایر سیستم ها حفظ کند این امر خصوصا وقتی مصداق دارد که خانواده دارای کودکانی هم باشند بزرگسالان باید یک حیطه روان – اجتماعی مخصوص به خود داشته باشند ، پناهگاهی که بتوانند در آن از یکدیگر حمایت عاطفی کنند اگر مرز حول زیر منظومه زن و شوهری خیلی سخت و خشک باشد ، ممکن است که انزوای آن ها سیستم خانواده را تحت فشار و استرس قرار دهد اما اگر زن و شوهر مرزها را سست نگه دارند ممکن است زیر گروه های دیگر از جمله بچه ها و خویشاوندان در وظایف و عملکرد زیر منظومه آن ها مداخله کنند . به زبان ساده زن و شوهر به یکدیگر به عنوان پناهگاهی در مقابل انتظارات عدیده زندگی احتیاج دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخش دوم: تفاوت های زنان و مردان

به اعتقاد روان شناسان در پیدایش تفاوت های زنان و مردان هم عوامل ارثی و هم عوامل محیطی هر دو سهم مهمی دارند اما جامعه شناسان معتقدند که تفاوت های زن و مرد معلول تفاوت در رفتاری است که جامعه در مورد آنها پیش می گیرد و در کل تفاوت زن و مرد در جزئیات است و نه کلیات از آنجا که یکی از عوامل موثر در رضایت از زندگی زوجین درک تفاوت های بین زوجین می باشد در اینجا به ذکر بعضی از موثرترین تفاوت ها فیزیولوژیکی ، عاطفی و شناختی می پردازیم.

P          نقش کروموزوم y در ایجاد تفاوت ها

کروموزوم y اولا باعث می شود که جنین انسان پسر باشد و ثانیا با الگوی خاص و کاملا متفاوتی از الگوی جنین دختر رشد کند علاوه بر این کروموزوم ویژگی جنس نر را نیز به او می دهد مثلا  پسر در مقابل انواع آسیب های جسمی روانی نسبت به دختر حساس تر است . مرگ و میر پسران در دوران جنینی و در طول زندگی بیشتر از دختران است و مردها عموما از نظر بدنی نیرومندتر از زن ها هستند. که همه این ها جزء ویژگی های بنیادی مردهاست و چندان به محیط اجتماعی بستگی ندارد (گنجی،  1375).

P          تفاوت در رشد

جنین پسر در رحم مادر خیلی سریعتر از جنین دختر رشد می کند، این برتری تا 12 سالگی است واز آن پس رشد دخترها بیشتر می شود ولی خلاصه باز پسرها جلو می افتند.دوره استراحت قلب در هر زمان در پسرها کوتاه تر از دخترهاست. بعد از شروع عادت ماهانه بسیاری از دختران هم از نظر جنسی و هم از نظر روانی دچار ناراحتی می شوند آستانه حس درد و حس لمس دختران از بدو تولد پایین تر از پسران است ولی توانایی شنوایی و بویایی زن ها بالاتر از مردان است. این تفاوت طوری است که پسران را برای زندگی فعال و پر جنب و جوش و دختران را برای زندگی آرام آماده می کند (همان منبع).

حجم مغز : صد سال پیش دانشمندان متوجه شدند که حجم مغز مردان بیشتر از آن است و همین مساله را دلیل هوشمندی بیشتر مردان برشمردند. این نگرش بعدها با این فرضیه که حجم مغز انسان تابع ابعاد جسمانی است (هاید،[9] به نقل از رحمتی، 1380).

 هیپوتالاموس : ناحیه کوچکی در بخشی از مغز است و تفاوت های جنسی در این ناحیه به چشم می خورد این تفاوت ها ناشی از تمایز بافت مغزی  است که در مرحله رشد جنینی صورت می گیرد ممکن است تفاوت های جنسیتی در هیپوتالاموس اثراتی بر روی رفتارهای دو جنس داشته باشد لیکن این مساله تحقیقا ثابت نشده است (گیبونز،[10] به نقل از رحمتی، 1380).

نیمکره راست، نیمکره چپ : به عقیده جری لوی میزان جانبی شدن(استفاده از نیمکره خاصی از مغز ) مغزی زنان کمتر از مردان بوده و احتمال این که دو طرفه باشد در زنان بیشتر است. بدین صورت فضای عصبی بیشتری برای پردازش کلامی اختصاص یافته و پدیده واسطه کارایی زنان در آزمون کلامی بهتر از مردان است. از سوی دیگر به همان نسبت که زنان در توانایی های کلامی مهارت کسب می کنند به همان میزان نیز در توانایی های فضایی ضعیف می شوند. ما حصل کلام این که بنا بر ادعای لوی مهارت های کلامی زنان بیشتر از مردان بوده و در مهارت های فضایی ضعیف تر از مردان هستند پژوهش های انجام شده فرضیه مطرح شده توسط لوی را اثبات می کنند در رابطه با سنجش توانایی کلامی مردا ن نیز ثابت شد که مردان بیشتر از زنان جانبی می شوند و این مساله دلیل ضعف شان می باشد. (هالپرن،[11] به نقل از رحمتی،1380).

 اعتماد به نفس : تحقیقات انجام شده حاکی از این است که جنس مونث در قیاس با مردان از اعتماد به نفس کمتری برخوردار است تحقیقات انجام شده در مورد کودکان پیش دبستانی در مقطع سنی   5/4 – 4  سالگی نیز نتایج مشابهی را به دست داده است . به عبارت دیگر جنس مونث تلقی چندان مثبتی از کارکردهای خویش ندارد (کراندال،[12] به نقل از رحمتی،1380).

مستندات و یافته های موجود حاکی از این است که اشخاصی که در رابطه با موفق شدن مردد هستند از اعتماد به نفس کارآمدی برخوردار نبوده و بدین واسطه از پس کارهای چالش برانگیز بر نمی آیند برای ارزیابی اعتماد به نفس حقیقی زنان باید برخی از مسایل روشن شود. فرضا  چنانچه زنان وظیفه ای را متعلق به جنسیت خویش بدانند در این مقوله اعتماد به نفس چشمگیری را عرضه داشته و کار را به نحو احسن انجام می دهند به علاوه چنانچه زنان در رابطه با وظایف محوله با باز خورد و پس خوراند مثبت مواجه شده و از کیفیت توانایی های واقعی خویش آگاه شوند به لحاظ داشتن اعتماد به نفس هیچ گونه کاستی و نقیصه ای ندارند. نکته آخر در رابطه با قیاس میزان اعتماد به نفس دو جنس این که اگر زنان احساس کنند که کارشان با دیگران مقایسه می شود، دستخوش ضعف اعتماد به نفس می شوند حال اگر کارشان انفرادی بوده و مورد مقایسه با دیگران قرار نگیرد اعتماد به نفس بالایی را از خود نشان می دهند (رحمتی،1380).

مساله قابل تامل دیگر این که تفسیر مردان از نتیج احتمالی امری قدری اغراق آمیز است ، در صورتی که عکس این مطلب در مورد زنان صدق می کند به زبان دیگر زنان در قیاس با مردان از اعتماد به نفس استواری برخوردار نیستند ( توماس،[13] به نقل از رحمتی،1380).

P          تفاوت در علایق و رغبت ها

نوع دوستی، توجه به دیگران صمیمت و ارتباط های حمایتی از حصوصیات زن هاست که تفاوت آشکاری با مردان دارند. آلپورت [14] و ورنون[15]  در سال 1931 پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که علایق زیبایی شناختی، اجتماعی  دینی زنها بیشتر از مردان است مردها بیشتر به جنبه های سیاسی و تئوری علاقه دارند و زن ها بیشتر به مسائل اخلاقی تمایل نشان می دهند زن ها با حرارت نسبت به  بی عدالتی اعتراض می کنند و نسبت به آداب و رسوم اجتماعی و ضوابط اخلاقی تلفیق پذیرند پذیرش دیگران خصوصیت دیگری است که در جنس ماده نوع آدمی دیده می شود (گنجی، 1375).

دختران به معاشرت با دیگران و ایجاد روابط اجتماعی علاقه زیادی دارند حال آن که پسران خود را بیشتر به فعالیتهای بدنی از جمله بازی و دویدن و دنبال یکدیگر کردن یا هول دادن اسباب بازی ها و کشیدن آنها مشغول می کند ، نکته قابل توجه درباره بیشتر این علایق آن است که مستقل از جامعه و فرهنگی است که کودکان در آن بزرگ می شوند (همان منبع).

 

P          پرخاشگری 

یکی از بر جسته ترین تفاوت های رفتاری جنسیتی مساله پرخاشگری است. مطالعات نشان می دهد که جنس مذکر پرخاشگر تز از جنس مونث است (مکوبی[16] و ژاکلین[17])، این یافته شامل انواع رفتارهای پرخاشگرانه نیز می شود از جمله می توان به پرخاشگری کلامی اشاره کرد ( هاید، به نقل از رحمتی، 1380).

گرچه شواهد نشان می دهد که بسیاری از جنایت ها توسط مردان صورت گرفته است لیکن این امر شامل زنان نیز می شود مع الوصف بسیاری از پژوهش ها حاکی از این است که مردان رفتارهای خشونت آمیز تری را نسبت به زنان دارا می باشند ( فرودی،[18] به نقل از رحمتی،1380).

با این وجود اگر زنی تشخیص دهد که رفتارهای پرخاشگرانه اش به حال اجتماع نافع است ، از توسل جستن به اعمال پرخاشگرانه خودداری نمی کند. واقعیت این است که خشم مردان سبب پرخاشگری می شود و این مساله در زنان اضطراب را بر می انگیزد (همان منبع).

این مساله که چه عوامل و فاکتورهایی سبب ساز تفاوت های جنس در امر پرخاشگری می شود پیچیده بوده و هنوز هم از اساس علمی روشنی برخوردار نمی باشد با توجه به موقعیت فعلی می توان مدعی بود که پرخاشگری بیشتر مردان ناشی از عوامل زیست شناختی است که بوسیله تقویت کننده های محیطی تشدید می شود.

 

 

P          اضطراب

 بسیاری از مطالعات نشان می دهند که دختران مضطرب تر و هراسناک تر از پسران هستند برای اضطراب کلی مقدار 30% = d می باشد ( فین گیلد،[19] به نقل از رحمتی، 1380) اگرچه این اختلاف معنی دار است لیکن بزرگ نیست نکته قابل توجه اینکه این نوع محاسبات عمدتا از گزارشات شخصی حاصل می شود این در حالی است که پژوهشگران در مشاهدات مستقیم خود به چنین رقمی نمی رسند  (مکوبی،[20] به نقل از رحمتی، 1380).آری آمار و ارقام حاکی از این است که زنان بیشتر از مردان دستخوش اضطراب می شوند مع الوصف این احتمال است که مردان ترس های خود را مثل زنان بروز ندهند شاید این امر مرتبط با کلیشه های جنسی باشد بر اساس باور های قالبی مردان نباید بترسند و ترس و اضطراب خویش را آشکار کنند . گرچه این موضوع ادعایی بیش نیست ولی قابل تامل می باشد. مطالعه هراس های قابل تشخیص نیز نشان می دهد که اضطراب زنان محسوسا بیشتر از مردان است    (روسو،[21]  به نقل از رحمتی، 1380).

 

 

 

 

 

 

بخش سوم: رضایت زناشویی[22]  و عوامل موثر بر آن

P          رضایت زناشویی

برای رسیدن به رضایت در زندگی زناشویی عوامل مختلفی موثرند بر اساس تحقیقات نیو من[23]  و نیومن، ( 1991 ) این عوامل عبارتند از :

1)                       سطح تحصیلات بالا

2)                       موقعیت اقتصادی و اجتماعی بالا

3)                       شباهت در علایق هش و شخصیت زوجین

4)                       مرحله اولیه و انتهایی چرخه زندگی خانواده

5)                       هماهنگی جنسی

6)                       برای زن، ازدواج دیرتر

البته لازم به ذکر است که ساز و کار های دقیق این عوامل کاملا شناخته شده نیستند احتمالا تحصیلات و موقعیت اقتصادی و اجتماعی بالاتر به دلیل به رضایت زناشویی بیشتر می انجامد که افراد دارای این موقعیت ها احتمالا دارای مهارت های حل مشکل بهتری هستند و استرس های مزمن کمتری (مانند زندگی محیط شلوغ) داشته اند. اگرچه اعتقاد عمومی (بخشی از فرهنگ) این است که افراد جذب ضد خود می شوند اما تحقیقات نشان می دهد که شباهت بیشتر با رضایت زناشویی بالاتر دارای ضریب همبستگی مثبت است، زیرا افراد احساس راحتی بیشتری با فرد مشابه خود دارند و می توانند با یکدیگر بهتر همدردی کرده و علایق مشترک فی ما بین را دنبال کنند (موسوی، 1382)

رضایت زناشویی طی سال های فرزند پروری افت می کند و بیشترین میزان آن متعلق به قبل از تولد فرزندان و پس از ترک آنان است . علت آن که قبل و بعد از فرزندان میزان رضایت زناشویی بالاتر است ان است که در این دوران زوجین وقت و انرژی بیشتری را صرف یکدیگر می کنند و موقعیت های درگیری زای کمتری (اداره فرزندان) برای ایشان پیش می آید (همان منبع).

همچنین اغلب مطالعات زمینه یابی تفاوت های گسترده ای را در زمینه فراوانی فعالیت های جنسی مطرح کرده اند، اما همگی هماهنگی جنسی و اهمیت آن بر میزان رضایت را مهم دانسته اند. گاهی ممکن است زوجین برای کنار آمدن با نارضایتی زناشویی و مشکلات جنسی ( که اغلب ناشی از عدم هماهنگی است ) به درمانگر مراجعه کنند (همان منبع).

P          ایجاد رضایت زناشویی

احمد ی، (1383) در مورد ایجاد رضایت زناشویی عنوان می کند :

تحقیقات نشان داده که روابط دو تایی زن و شوهر در بین سایر ابعاد سازگاری زناشویی نقش محوری دارد. روابط متشکل از درک و فهم صمیمیت و همدلی و مراودات کلامی و غیر کلامی در بین زوجین است.

در بسیاری از موارد روابط دو تایی به عنوان عامل اصلی در رضایت زناشویی تلقی می شود روابط دوتایی زوجین بیشتر در دوره نامزدی و سال اول ازدواج شکل می گیرد و تلاش برای بهبود و ارتقای روابط دو تایی در این دوره ضروری است.

طبق نظر کاسلوو رابیسن[24]،  (1996) مشارکت در حل تعارض و اجماع  و همفکری زوجین عوامل عمده رضایت زناشویی هستند وجود تعارض در روابط زناشویی اجتناب ناپذیر است. مهم این است که زوجین توان مواجهه با تعارض و حل آن را داشته باشند. زوجین باید از وجود تعارض نهراسند و یا تعارض را تبدیل به مشکل نکنند.

روابط جنسی نقش مهمی در افزایش صمیمیت زن و شوهر دارد و همچنین بخشی از هدف ازدواج را تامین می کند وجود مشکل در روابط جنسی هم علت و هم معلول ناسازگاری زناشویی است بهبود این روابط می تواند بخشی از رضایت زناشویی را تامین کند.

موضوعات شخصی و ارتباط با اقوام و دوستان نیز از ابعاد قابل توجه در سازگاری زناشویی است بعد موضوعات شخصی در سازگاری زناشویی، درک شخص از همسرش با توجه به رفتارها و ویژگی ها، سطح رضایت یا عدم رضایت از سلیقه ها را مطرح می کند و بعد ارتباط با اقوام و دوستان احساسات وعلایق مربوط به روابط خانواده اصلی خویشاوندان اقوام و دوستان همسر را ارزیابی می کند.

موضوعات شخصی به وسیله ها ورفتارهای فردی زوجین اطلاق می شود که ممکن است از سوی همسر قابل پذیرش نباشد و مشکل ایجاد کند همچنین برقراری مراودات برون خانوادگی و تنظیم کمی و کیفی روابط با خانواده اصلی و اقوام و دوستان و تعیین دوستان مشترک جز تکالیف زندگی زناشویی به ویژه در اویل ازدواج است.

معمولا رفتارهای فردی موجب شکل گیری قواعد در بین زوجین می شود بنابراین پذیرش سلیقه ها و رفتار همسر و یا به عبارتی دیگر بروز رفتارهای مقبول از سوی همسر می تواند روابط دوتایی را شکل دهد و زمینه ر برای برقراری تفاهم در بین زوجین ایجاد کند . اصلاح رفتارهای فردی ضمن بهبود تعاملات بین فردی موجب رضایت شخصی و بهبود روابط اجتماعی و علی الخصوص ارتباط با خانواده اصلی و اقوام و دوستان می شود.

P          زوج خوشبخت و کامل

نانسی گود[25] ، به نقل از داورپناه ( 1384)  زوج کامل و خوشبخت را این گونه تعریف می کند :

زوج کامل، مسالمت جو است. ممکن است زن و شوهر در مواردی اختلاف نظر پیدا کنند و حتی با یکدیگر به مشاجره بپردازند اما می توانند هم چنان به شیوه ای عاشقانه به زندگی مشترک خود ادامه دهند. زوج کامل خود انگیخته است . چنین زن وشوهری می توانند توافق کنند که جایگاه خاصی را برای تغییر قایل شوند حال چه تغییر در مسیر زندگی شان باشد و چه تغییر در دیدگاهشان نسبت به خلق و خو یا تصمیماتی که می گیرند، چنین زوجی می توانند چه در خلوت و چه در حضور دیگران با یکدیگر صمیمی باشند . هر یک از آن ها برای رشد و تعالی همسر خود حمایتی اساسی فراهم می کند چنین همسرانی می توانند وضعیت عاطفی همدیگر را درک کنند و بپذیرند اما نه تا حدی که لازم شود تفاوت های موجود را بپوشاند زوج خوشبخت سعی می کنند تا احساسات خود را به زبان بیاورند و سپس بدون آن که از این ابراز احساسات دلسرد یا پشیمان شوند ، آن ها را به دست فراموشی می سپارند و کلام آخر آن که هر یک از دو همسر علی رغم آن که به وجود تفاوت میان خود با همسر خویش اذعان دارد به شدت مراقب و دوستدار دیگری است.

 

 

P          علل مشکلات و تعارضات در میان زوجین

تبریزی، (1379) در این مورد عنوان می کند :

خانواده های مشکل دار تعادل خاصی را بارها و بارها تکرار می کنند انگار آنها رقص جمعی می کنند و هروقت فرصتی به چنگ آورند رقص خودشان را می کنند در گذر زمان آنها برای هر مشکل راه خاصی را برای رفتار با یکدیگر توسعه می دهند هر کدام نقش خاص خودشان را ایفا می کنند پس هر گاه توالی ها آغاز می شوند هر فردی نقش خاص خود را به کمال ایفا خواهد کرد. چون مشکل خانواده از طریق یک الگوی ناسازگار بیان شده است.تجربه خانواده از این الگو تجربه، محرومیت، عصبانیت، اضطراب و معمولا برخی از عناصر تسلیم، خواهد بود.

اعضای خانواده از این که تعاملات پیرامون این الگو  یاری دهنده نیستند آگاهند اما هر فردی رفتار اعضای دیگر را یاری دهنده نخواهد یافت  در حالی که رفتار خود را کوششی برای حل مشکل تلقی خواهد کرد.

ذهن خانواده های مشکل دار غالبا آن قدر بر مشکلات کنونی و یا به آنچه گذشته متمرکز است که به گونه ای عمل می کند که انگار آینده ای وجود ندارد فردا تکرار امروز است این جهت گیری منجر به توقف استراتژی های حل مشکل می شود زیرا که راه های جایگزین رفتار مورد ملاحظه قرار نگرفته اند از طرف دیگر خانواده هایی وجود  دارند که آن قدر از حوادث ویژه ای که در آینده رخ خواهد داد هراسناکنند که زندگی امروز را به منزله وظیفه ای بی پایان برای پیش گیری از وقوع آن رویدادها می نگرند به همین نحو است تمرکز بیش از حد بر یک مقطع زمانی ویژه که از توسعه دامنه ای از رفتار کنونی امروز ممانعت می کند.

 

 

P          اثرات طلاق

امروزه طلاق آنچنان معمول است که بخشی از ازدواج به شمار می رود افرادی بی درنگ ازدواج می کنند طلاق می گیرند و دوباره ازدواج می کنند تک همسری پیاپی[26]  بسیار رواج یافته است متاسفانه بسیاری از افراد آماده تجربه رنج و ضربه ی روانی ناشی از طلاق نیستند.

حال ما به بررسی اثرهای مثبت و منفی طلاق بر زن و شوهر می پردازیم : (برنشتاین،[27] به نقل از پورعابدی،1380) بی تردید همه طلاق ها اثرهای منفی ندارند برای بسیاری از افراد طلاق موهبتی الهی است . طلاق به رابطه های زیان بخش ویرانگر و بسیار دردناک پایان می دهد و به جای آن ها رابطه های پرشور، هیجان انگیز و معنادار را شکل می بخشد. آزادی تازه به دست آمده و دگرگونی امور روزمره ممکن است برای فرد بسیار مثبت باشد احتمال دارد زوج ها سال ها با هم اختلاف داشته باشند و طلاق فرصتی برای زندگی بدون اختلاف فراهم آورد همچنین دو جنبه ی دیگر طلاق احتمال پاداش شخصی را افزایش می دهد، نخست فرصت دوباره به دست گرفتن لگام زندگی و این که دیگر شخصی نگران اثر اعمالش بر نگرش و رفتار همسرش نیست. دوم این که وقتی پای فرزندان در میان باشد پس از طلاق می تواند، بدون ترس دایم از مخالفت های همسرش ، طبق علایق فرزند خود عمل کند در حقیقت پس از طلاق زندگی آسان تر می شود زیرا هم میزان تنش ها و هم شمار درگیری ها کاهش می یابد.

ولی در واقعیت طلاق این است که بیشتر افراد پس از آن احساس رنج و عذابی فراوان می کنند که به صورت آشفتگی، احساس تنهایی، فقدان هویت، اضطراب، احساس شکست، افسردگی، آزردگی و یا احساس گناه نمایان می شود. به اعتقاد ما بیشتر این هیجان های منفی از سه عامل همبسته سرچمشه می گیرد و به علاوه این عوامل اطلاعاتی درباره نهاد ازدواج به ترتیب زیر برای ما فراهم می آورد  (همان منبع) :

1- طلاق این واقعیت را که صمیمیت با همسر پیشین هرگز به دست نخواهد آمد ، قطعی و حتمی می سازد.

2- طلاق از فرد « شخص جدید » می سازد فردی ناراحت، خشن و خطرناک.

3- طلاق امروزه فرد را دگرگون می سازد و دگرگونی های عملی بسیاری در زندگی اش پدید    می آورد روی هم رفته این عوامل دلیل های ازدواج افراد را، نیز، در بردارند. روشن است که بیشتر افراد مشتاق ایجاد رابطه ای صمیمانه رضایت بخش و عاشقانه با انسانی دیگرند. به بیان ساده تر پیام طلاق این است : « چنین رابطه ای دست کم در حال حاضر برقرار نمی شود». علاوه بر این طلاق باعث تنهایی فرد، تجربه، و جابجایی مسئولیت های مربوط به خانه می شود. این ها نقش هایی هستند که نه افرادی که به تازگی طلاق گرفته اند با آن ها آشنایند و نه به سادگی می توانند با آنها سازگاری یابند. سرانجام این که بیشتر افراد نظم، ترتیب و ثبات را در زندگی، دوست دارند زندگی پیش بینی ناپذیر چیزی جز هرج و مرج نخواهد بود. بسیاری از دگرگونی های عملی ناشی از طلاق مانند (تصمیم درباره این که چه کسی غذا بپزد، بچه ها را به مدرسه ببرد و جز این ها ) می تواند برای فرد بسیار ویرانگر باشد.

 

 

 

 

 

 

 

P          نقش عشق در ازدواج و تداوم زندگی

کرو[28]و ریدلی[29] ، به نقل از موسوی (1384)، این مطلب را این گونه بیان می کنند.

قبول این تصور که ازدواج منبع رفاه فردی است  باعث شده است تا ازدواج بر اساس عشق مورد پذیرش جامعه قرار گیرد : « صرف نظر از جنبه های مثبت و منفی امکانات گوناگون مردان و زنان جوان سراسر جهان انتخاب خود را کرده اند زنان و مردان جوان بر ازدواج مبتنی بر عشق تاکید دارند (هات فیلد،[30] 1996).  هات فیلد علاقه مند به درک این تغییرات است : و در حال حاضر دردنیا نسبت به نوشته هایی که درباره عشق و ازدواج است نظر مثبت وجود دارد اغلب خوانندگان امیدوارند که تساوی جنسی، آزادی فردی و امکان زندگی بهتر برای همه در سراسر جهان فراهم شود.

دیگران درباره این موضوع نظر متفاوت دارند. دیون[31]  و دیون ( 1993 ) معتقدند که در جوامع فرد گرا ونه در جوامع جمع گرا عشق پایه ازدواج محسوب می شود.

گرچه عشق در طول تاریخ وجود داشته است اما این موضوع در قرن 19 و 20 به عنوان اساس ازدواج معرفی شد هنوز در بسیاری از مناطق جهان مانند هندوستان، افریقا و بیشتر مناطق آمریکای لاتین و آسیا ازدواج به دلایل اقتصادی و موقعیت اجتماعی صورت می گیرد و بعد از ازدواج ممکن است رابطه عاشقانه به وقوع بپیوندد. در این مناطق عشق شرط لازم برای ازدواج نیست.

عشق و داشتن این احساس نه فقط برای فرد بلکه برای افراد دیگر نیز مهم است دیگران سعی می کنند این احساس را درک کنند نسبت به آن توجه داشته باشند و در زمان جدایی یک زوج عاشق احساس تاسف کنند . عاشق فرد مورد نظر خود را ایده آل می بیند و هیچ ضعفی را به او منتسب نمی کند زوج یکدیگر را ایده ال فرض می کنند و نمی توانند توضیح دهند که چرا عاشق این فرد خاص شده اند . این دو عامل ایده آل گرایی و بی منطقی با ناتوانی  در توضیح اساس خوش بینی و اضطراب درباره آینده در رابطه است. به نظر می رسد عامل خوش بینی با وجود بی منطقی زوج را به سمت پیدا کردن راه حل برای مشکلات بعدی رابطه خود سوق می دهد. زوج اضطراب دارند چون وقتی مرحله ایده آل بودن به سر می آید چالش گریز ناپذیر برای زوج به وجود می آید تا رابطه خود را براساس واقعیت بنا نهند و با نقاط ضعف زوج خود کنار بیایند برخی رفتارهای ابتدایی زوج عاشق شامل خیره شدن در چشمان یکدیگراحساس نیاز به لمس نزدیکی بدنی، و زمزمه کردن غلوهای عاشقانه است. این تصویر برای همه ما به دلیل تجربه شخصی مشاهده دیگران و توصیف رمان ها آشنا است (همان منبع).

P       مدل مثلث عشق استرنبرگ

استربنرگ براي عشق يك مدل مثلثي در نظر گرفته، كه شامل سه ضلع است: شهوت، صمیمیت، تعهد وتصمیم.

این نظریه بیان می کند میزان عشقی که یک فرد تجربه می کند بر قدرت این سه عنصر بستگی دارد. بعلاوه نوع عشقی که هر فرد تجربه می کند به تعامل بین این سه عنصر بستگی دارد.

صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی به یکدیگر می شود. رابطه صمیمانه رابطه ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد.

شهوت شامل علاقه ی شهوانی زن ومرد به یکدیگراست. انرژی ای که منجر به عشق رمانتیک، تماس فیزیکی، جذبه ی فیزیکی و احساس جنسی می شود، می توان به عنوان شهوت توصیف کرد.

عنصر تعهد در رابطه رشد می کند و شامل تصمیم به وفاداری به همسر می شود. تصمیم_تعهد، به این موضوع اشاره که زن وشوهر تصمیم گرفته اند به یکدیگر وفادار باشند و رابطه ی وفادارانه را تشکیل دهند.

بر مبناي اين سه جزء، استرنبرگ عشق را به انواع مختلفي تقسيم مي‌كند كه در آن جايگاه و ارتباط اين سه جزء با هم، نشان‌دهنده نوع عشق است:

1. دوست داشتن: در اين نوع عشق، «تعلق» مهم‌ترين عنصر رابطه است، اما احساسات تند و فيزيكي و الزام و سرسپردگي در رابطه وجود ندارد.

2. شيدايي: مهم‌ترين عنصر در اين نوع عشق، احساسات شهواني است و دو عنصر ديگر در آن وجود ندارد.

3. عشق رمانتيك: در اين نوع عشق، تعلق و احساس شهواني وجود دارد، اما عنصر سوم موجود نيست.

4. مؤانست و رفاقت: تعلق و ماندگاري در اين رابطه بسيار مشهود است؛ اما از احساسات تند و شهواني در آن خبري نيست.

5. عشق احمقانه: در اين نوع عشق، احساسات شهواني همراه با الزام حضور دارد، اما تعلق وجود ندارد.

استرنبرگ، هيچ يك از اين انواع عشق را مناسب نمي‌داند؛ بلكه معتقد است هر سه جزء عشق بايد در تركيب و هماهنگي با هم باشند، تا فرد به عشق نهايي برسد. و اين عشق، يك عشق ايده‌آل و مطلوب است.

جانسون، مدل استرنبرگ را قبول دارد، اما آن را كامل نمي‌داند. مازلو نيز عشق را به دو گروه تقسيم مي‌كند:

1. عشق كمبود: يك نوع از عشق، عشق كمبود، عشق خودخواهانه، تسخيري و حرص است؛ در اين عشق، نيازهاي برآورده نشده فرد، دخيل است. يعني فرد ديگري را به اين دليل دوست دارد كه نيازهايش را ارضا مي‌كند. مازلو اين عشق را «عشق كمبود» مي‌نامد. اين نوع عشق مثل اعتياد به دارو است. فرد، خود را به ديگري مي‌آويزد و به دليل نابسندگي خود، نمي‌تواند بدون او هيچ كاري انجام دهد. در واقع همان‌طور كه اعتياد به دارو در طبقه پايين شايع است، اعتياد به اين عشق نيز در طبقه متوسط بسيار شيوع دارد. به نظر مي‌رسد عشق رمانتيك استرنبرگ، همان عشق كمبود مازلو باشد. عشق كمبود، مانند چاهي است كه بايد پر شود. يك خلأ، كه عشق در آن ريخته مي‌شود.

2. عشق وجودي: نوع ديگر عشق، عشق بالغ و فروتن است، كه تنها براساس عشق وجود، ديگري بنا مي‌شود. باز و خودمختار است. متكي به خويش است و آزادانه ارزاني مي‌شود. عشق وجودي، بدون شك ارزشمندتر، بالاتر و بسيار باشكوه‌تر از عشق كمبود است. براي اين نوع از عشق، آزادي تمام و كمال لازم است و منظور از آزادي اين است كه فرد «بي‌همتايي» دروني خود و فرد ديگري را به تمامي پذيرفته باشد.

ميل به سخاوت و تمايل به بخشش و خشنود كردن ديگري، در اين عشق ديده مي‌شود. فرد در تلاش است تا ديگري را بشناسد و همين امر موجب صميميت در دو فرد مي‌گردد.

عشق مبتني بر كمبود، با حالت تدافعي در طرفين خود نشان مي‌دهد؛ در حالي‌كه ويژگي عشق وجودي، خودانگيختگي و حفظ فرديت در رابطه است. اين عشق فقط معطوف به فرد نيست، بلكه در رابطه فرد با جهان نيز صدق مي‌كند. فرد در اين مرحله، مي‌تواند طبيعت را همان‌گونه كه هست ببيند و از آن لذت ببرد. در صورتي كه عشق مبتني بر كمبود، جهان را پديده‌اي مي‌داند كه قرار است تنها هدف خاصي را ارضا كند.

عشق وجودي هوشيارانه است و از آنجايي كه مالكانه و تسخيري نيست، باعث رنج و عذاب نمي‌گردد. بدون هيچ هدف خاصي، تنها لذت‌بخش و شادي‌آور است. معمولاً از عشق وجودي، به عنوان تجربه‌اي شگفت‌انگيز و بي‌نياز ياد مي‌شود.

 

P          اثرات نزدیکی و فاصله در تداوم زندگی

اکثر در ما نگران مفهوم نزدیکی و فاصله را اساس چالش در رابطه می دانند. در حالی که این مفهوم یک مفهوم رشدی ساختاری برای درک ماهیت رابطه صمیمانه و نزدیک است اما به خودی خود نیز مفهوم بسیار ساده ای است (کرو و ریدلی، به نقل از موسوی، 1384).

از نقطه نظر مشاهدات بالینی به نظر می رسد که مفهوم نزدیکی/ فاصله مفهومی یکپارچه نیست بلکه از مجموع چند متغیر متفاوت شکل می گیرد مفهوم کلی نزدیکی/ فاصله اشکال متفاوتی دارد که با هم یا جداگانه حداقل 4 عامل را شکل می دهند که این عوامل می توانند موفقیت درمانی را پیش بینی کند  (هال وگ[32] و همکاران، 1984) این متغیرها را به این صورت می توان توصیف کرد:

  1.  I.   نزدیکی جنسی : ویژگی این متغیر به راحتی در رابطه جنس و میزان نزدیکی قابل قبول برای هر زوج مشخص می گردد.
  2.  II.   نزدیکی جسمی و کلامی : این متغیر گرفتن و دادن مهر  و عاطفه را در تعاملات غیر کلامی مانند آسودگی در آغوش گرفتن مشخص می کند ، این نیاز و توانایی قبول و تحمل آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است ، اغلب لازم است به زوج کمک کنیم تا درباره میزان نزدیکی جسمی به توافق برسند. 
  3. نزدیکی عاطفی : این متغیر با توانایی همدلی با احساسات و تجارب زوج ارتباط دارد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. وقتی همدردی مخل فرد دیگر است یا فرد دیگر بسیار خود را کنار می کشد می تواند زمینه استرس بین زن و شوهر را فراهم آورد.
  4. نزدیکی عملی : این واژه بالینی برای جنبه هایی از رابطه مورد استفاده قرار می گیرد که با نزدیکی روزانه زوج مرتبط است و شامل مشارکت در انجام وظایف اطلاع از محل و فعالیت زوج دیگر و نقشه کشیدن و سازمان دادن زندگی مشترک با هم یا به تنهایی به وسیله حمایت از فعالیت های یکدیگر است.

در مراحل مختلف چرخه زندگی فردی یا خانوادگی زوج به تفاوت  یا میزان نزدیکی یا فاصله توجه می کنند یا وقایع استرس زای زندگی پاسخ های کاملا متفاوت را در هر زوج ایجاد می کنند. برای مثال  اگر زن در این دوره میزان نزدیکی جسمی و غیر کلامی بیشتری را انتخاب کند در حالی که شوهر نزدیکی جنسی بیشتری را ترجیح دهد، این دو نیاز متفاوت باعث درگیری زن و شوهر می شود  (همان منبع).

P          نقش فشارهای فرهنگی در رضایت زن و شوهر

در بخش هایی از جامعه سنت های مذهبی و اجتماعی به چالش کشیده شده است آزادی و ابتکارات جدید آزادی بیشتر را به همراه آورده است اما از سوی دیگر این آزادی ها در گیری های بین فردی بیشتری را نیز به ارمغان آورده است در جوامع غیر فرهنگی ، قبول فرهنگ های دیگر و شیوه های برخورد آنان با مسائل زندگی از طریق تجارب فردی تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی آسان تر شده است ازدواج های بین فرهنگی پیش درآمد یا پیامد تغییر نگرش افراد است. آزادی از تعصبات نژادی و جنسی تغییر در نگرش پیرامون روابط فردی را تشویق کرده است و جامعه جدایی زن و مرد در صورت شکست روابط زناشویی (طلاق) را پذیرفته است این تغییرات در تمام بخش های جامعه یکسان رخ نداده است و تنش در مقابل این تغییرات در بخش هایی از جامعه به میزان کم و زیاد دیده می شود (مک فرسون،[33] به نقل از موسوی، 1384).

آزادی بیشتر در بخش هایی از جامعه در افراد خانواده و زوج ها ایجاد استرس می کند چون الگوهای رفتاری پذیرفته شده قبلی را در معرض انتقاد قرار می دهد و با استناد از آزادی بیان بیشتر اعضای خانواده یا زوج هرکدام روی جنبه های فرهنگی یا تاریخچه اجتماعی خود تاکید می کنند. در این صورت اعضای مسن تر خانواده با دیدن بی اعتنایی فرزندان نسبت به ارزش ها و اقتدار والدین ناامید می شوند در جایی که تاریخچه زوج ها دو فرهنگی یا چند فرهنگی است این تفاوت های بین نسلی بیشتر نمود پیدا می کند. کودکانی که درانگلستان بزرگ شده اند ممکن است مبنای ازدواج زناشویی را به جای خواستگاری بر عشق قرار دهند. شواهدی وجود ندارد که موفقیت ازدواج خواستگاری یا ازدواج از طریق انتخاب را نشان دهد، اما دو نسل در این مورد نمی توانند به هیچ توافقی برسند و هر نسل روش خود را بهتر می داند . زمانی که یکی از زوج ها تلاش می کند به ارزش های خانوادگی خود توجه بیشتری نشان دهد یا خانواده گسترده سعی می کند عروس یا داماد را تحت فشار قرار دهد تا ارزش های آنان را بپذیرد رابطه زوج دچار تنش زیادی می شود.

تاکنون تحقیقات بسیار کمی در این زمینه پیچیده انجام شده است شواهد به این نکته تاکید دارد که ساختار فرهنگی و مذهبی زن یا شوهر بایستی به خوبی درک شود تا بتوان از فشارهای موجود تجربه شده توسط زوج تصویر بهتری داشت (بوگرا[34]، 1993، بوگر او دی سیلوا،[35] 1992). 

P          پیشرفت فردی در زوجین

برخی از نویسندگان معتقدند تغییراتی که در حال حاضر در اجتماع روی می دهد به دلیل تاکید بر رشد فردی و هماهنگ با رقابت در ارزش های « بازار روز » است (گیدنز[36]، 1999).

در این فرهنگ مصرف کننده حق انتخاب آزاد را دارد . در این شرایط انتخاب امری عادی تلقی می شود و عدم رضایت از تولید ممکن است به تغییر محصول بیانجامد. سیمونز[37] ( 1995 ) مطرح می سازد که فردیت بر استقلال تکیه دارد و فرد حق دارد نیازهای خود را برتر از دیگران بداند.

جنبش فمینسیت و تجدید نظر در نقش و موقعیت زنان در جامعه اندیشه استقلال فردی زن و مرد را قدرت بخشیده است . این جنبش اندیشه های قبلی درباره زنان را به چالش کشیده است. اولین موضوع این است که آیا تنها توانایی زن بالغ فرزند آوری است؟ آیا مادری کردن یا به معنای دیگر مسئولیت والد بودن را می توان بین دو جنس تقسیم کرد؟ در نتیجه با تغییر دنیای تحت تسلط مردان از نظر دارایی ثروت و قدرت انتظارات پیرامون زنان نیز تغییر خواهد کرد. در این جنبش تصویر زن به عنوان موجود پرورش دهنده و مراقبت کننده از مردان و کودکان به دلیل جنبه بیولوژیکی به چالش کشیده می شود و بیشتر به عنوان ساختاری پنداشته می شود (کاپلان[38] ، 1987). یکی از عواملی که باعث شده است زنان بتوانند از بند نقش قبلی خود رها شوندو به نیروی کار بپیوندند استقلال اقتصادی پیدا کنند و رفاه خود را مد نظر قرار دهند وسایل پیش گیری از باروری به ویژه قرص های ضد باروری است که به زن این اجازه را می دهد تا زمان داشتن فرزند را تحت کنترل خود قرار دهد (همان منبع)

استفاده از شیر خشک و بطری به جای شیر مادر زن را از نقش صرفا مراقبت کننده نوزاد رها کرد تغییر نگرش در فرزند پروری امکان استفاده از مراقب  کودک، پرستار و پرستار پاره وقت برای مراقبت اولیه کودک را فراهم کرد. این مراقبان جدید جای خانواده گسترده  درگذشته را پرکردند ( بات[39] ، 1957،  یانگ[40] و ویلموت[41] ، 1957) زمانی که به پدر و مادر آزادی بیشتر برای انجام کار و فعالیت های خود و رهایی بیشتر از فرزند پروری داده می شود پدر و مادر اغلب جانشینی برای نقش خود پیدا می کنند تا کودک به آن فرد وابسته شود . اطلاعات کمی در مورد تاثیر این وضعیت روی کودک و زوج وجود دارد فردی ممکن است اظهار نظر کند که این وضعیت باعث می شود که کودک فکر کند که رابطه محبت آمیز برای انسان لازم نیست (موسوی، 1384).

نیازهای اقتصادی باعث شده است تا زن به دلیل نیاز خانوده به دو درآمد ، برای حفظ استاندارد زندگی یا نیاز کارفرما به کارگر زن وارد بازار کار می شود در عین حال این وضعیت به طور جدی بر اشتغال مردان تاثیر گذاشته است و باعث بیکاری بیشتری در میان آنان گردیده است بیکاری یکی از عواملی است که با طلاق ارتباط زیادی دارد (همان منبع).

P          روابط جنسی

عسگری، (1380) این مساله را این گونه بیان می کند : برآورده شدن نیاز های جنسی توسط جنس مخالف یکی از مهمترین انگیزه های ازدواج است که امری است طبیعی هر انسانی برای ارضای نیازهای جنسی خود در جست و جوی راههای مناسب است امیال نیازهای جنسی یکی از انگیزه های مهم ازدواج است که در زندگی زناشویی نقش اساسی دارد و کمتر زندگی زناشویی را می توان یافت که بدون داشتن روابط جنسی قابل دوام باشد.

لذتی را که زن و مرد از ارضای امیال جنسی خود می برند از بهترین  لذت هایی است که انسان کمتر ممکن است در طول زندگی به آن دست یابد و همین لذت جنسی است که موجب می گردد بسیاری از مشکلات روزمره زندگی و اختلافات زندگی زناشویی نادیده گرفته شود و حالات وابستگی های عاطفی بین زن و شوهر افزایش یابد.

ازدواج یکی از راههای مطمئن برای رفع نیازهای جنسی است به علاوه رابطه جنسی است که از طریق و یا بوسیله آن ارضای غریزه بقای نسل و دوست یابی به انگیزه تکامل نسل ممکن می گردد.

در ابتدای زندگی زن و شوهر تمایلات جنسی بیشتری دارند که به تدریج و با افزایش سن میل به روابط جنسی کم می شد اگر چه مواردی نیز وجود دارد که افزایش سن در تمایلات و تعداد روابط جنسی بی تاثیر است . روابط جنسی ارتباط عاطفی و احساسی بین زن و شوهر را پایدارتر و عدم رابطه جنسی این ارتباط عاطفی و احساسی را خدشه دار می سازد (همان منبع).

مرد و یا زنی که بدون توجه به نیاز جنسی دیگری نسبت به مسائل جنسی بی تفاوت است و یا به ناتوانی جنسی، بی میلی جنسی و یا سرد مزاجی مبتلاست این بی توجهی به اهمیت موضوع موجب خواهد شد که به روابط بین زن و شوهر لطمه زیادی وارد شود و فرد مقابل را دچار حالات عصبانیت و نسبت به همسر و زندگی دلسرد سازد و به تدریج موجب بروز رفتارهای پرخاشگرانه و در نهایت افسردگی شود.

P          اختلافات مالی

به نظر نانسی گود منشا تمامی درگیری ها و اختلاف ها پول نیست اما این امر موضوع بیشتر مشاجره های زوجین را تشکیل می دهد به نظر می رسد که مسائل مالی با بسیاری از گفته های معمولی ما با دیگران در امیخته اند. مانند این که چه چیزی بخریم و چقدر بابت آن بپردازیم و چگونه پول به دست بیاوریم و آن را سرمایه گذاری کنیم، بی پولی و خاصه خیال پردازی هایی که درباره به دست آوردن ناگهان پول کلان در ذهن می پرورانیم از این همه صحبت در مورد پول منظور اصلی مان چیست؟ مهمتر آن که وقتی درباره پول مجادله می کنیم در واقع هدفمان از مجادله چیست؟

از همان روزی که به دنیا آمدیم مفهوم پول با مفاهیم نیازهای اساسی و قدرت در ذهن مان در هم تنیده اند. در کودکی نیاز ما را به غذا لباس و مسکن والدین مان برطرف کردند که سر کیسه را در دست داشتند اگر آن ها شما را بدون شام به رختخواب می فرستادند نمی توانستید خود را به مغازه یا رستورانی برسانید و گرسنگی تان را چاره کنید این که به صورتی بزرگ شده باشید که امکانات بسیار محدوی در اختیار داشته باشید یا آن که در آغوش تجملات بزرگ شده باشید به وضعیت مالی خانواده و نگرش آنها در مورد صرف کردن پول برای شما بستگی داشته است. برای دریافت حمایت مالی و عاطفی به خانواده خود متکی بودید. شاید در این زمینه ها تنها به آنها می توانستید رو کنید. بنابراین آنها بودند که پول داشتند و قدرت زیادی داشتند تا شما را به الحاظ مالی و محبت تامین کنند در بسیاری از خانه ها پول جایگزین صمیمیت عاطفی شده است و صحبت درباره امور مالی جای گفت و گو درباره احساسات را گرفته است.

مثلا شاید پدرتان که عمیقا دوست داشتید به شما توجه کند و شما را تحسین کند تنها با دادن پول یا ندادن آن توجه خود را به شما ابراز می کرد و به دلیل شرطی شدن در کودکی امکان دارد چنین تصور کنید که به  فردی نیاز دارید که پولش از شما بیشتر باشد تا بتواند از شما مراقبت کند. حتی ممکن است چنین احساس کنید که بدون چنین فردی نمی توانید از خود مراقبت کنید و به این ترتیب قدرت و کنترل را حق کسی بدانید که پول را در اختیار دارد.

اما وقتی هم که پول به اندازه کافی موجود باشد زن و شوهر ها درباره آن مشاجره می کنند مثلا می توانند دائما از نحوه خرج کردن همدیگر یا پنهان کردن درآمد خود انتقاد کنند.

و اخرین مشکلی که در زمینه مسائل مالی روی می دهد این است که ممکن است مرد شما چنان درگیر پول در آوردن باشد که از ارتباط مشترک تان غافل شود امکان دارد از آن رو با همسرش نزاع  کند که احساس می کند شوهرش او را به خاطر کار یا پول که رقبای نا پیدای اویند مورد غفلت و بی توجهی قرار داده حتی در مواردی امکان دارد زن خود را سرزنش کند و مقصر بشمارد زیرا تصور می کند که به قدر کافی جاذبه نداشته یا تلاش لازم را به خرج نداده مرد را در خانه نگهدارد در سایر موارد او از همسرش گله می کند یا از او می خواهد تا در ساعتی حاضر منزل باشد گاهی این شیوه در حل مشکل موثر واقع می شود.

اما معمولا چنین نیست . اما مطلع شدن از این که دل مشغولی های مرد در زمینه های مسائل مالی احتمالا از چیزهای بسیاری از جمله ترس از صمیمیت و نزدیک شدن به همسرش ناشی می شود، ممکن است مفید وقع شود. هم چنین امکان دارد در صورتی که زمان بیشتری را با همسرش سپری کند از احساسات عاشقانه  خشمگینانه ای که نسبت به او پید می کند  نیز به هراس بیفتد. در عین حال ممکن است مرد که در محیط کار خود هویت روشنی دارد و به درستی موقعیت خود را می شناسد به خاطر از دست دادن هویت خود از درآمیختن با همسرش به هراس بیافتد احتمالا او در عین حال که از فقر فاصله زیادی گرفته است ، به دلیل سابقه خانوادگی خود همواره احساس می کند که خطر بی پولی او را تهدید می کند زن  نیز در پس احساس خشم و رنجشی که از این طرد شدن پیدا می کند از چیزی می ترسد می ترسد که عشق و لذت از ارتباطشان رخت بر بسته باشد و این که همسرش به او توجهی نکند.

P          روابط والدین و کودک

به اعتقاد بهشتی،  (1377) یکی از عوامل اصلی و تعیین کننده در رفتار کودک محیط خانواده می باشد و در رشد شخصیت کودک اثری تعیین کننده دارد . نفوذ والدین در کودک  به غیر از جنبه ارثی و وراثتی در آشنایی کودک با زندگی و جامعه نیز نقش اساسی دارد.

موقعیت اجتماعی خانواده، تعداد افراد خانواده، وضعیت اقتصادی افکار  وعقاید، آداب و رسوم، پای بندی به مذهب، میزان ادب و احترام و قانون مندی حاکم بر خانواده همه در سازندگی(انسان متعادل) و یا تخریب (اختلالات رفتاری و بیماریهای جسمی و روحی) تاثیر می گذارد.

یکی از عوامل اختلالات رفتاری در کودک مشکلات رفتاری والدین با یکدیگر می باشد. امنیت خانواده، قانون مندی، ادب، احترام متقابل، عشق و محبت، گذشت، تفریح، خوا ب و خوراک، اداب و رسوم، معاشرت، تغذیه و همه عواملی که حاکم بر زندگی خانوادگی است که اگر در جواب صواب و صحت و با علم باشد کودکی متعادل از نظر جسمی و روحی خواهد ساخت . اما اگر عکس آن باشد کودک دچار کشمکش روانی و فشار های عصبی روانی خواهد شد و نتیجه آن اختلافات رفتاری و بیماریهای روان تنی خواهد بود.

اگر بخواهیم کودک قانون را رعایت کند باید خود به قانون عمل کنیم ، اگر بخواهیم با محبت باشد باید ما به او محبت کنیم و بالاخره همه چیز را او در محیط خانه می آموزد.

P          عوامل شخصی

واضح است که عوامل شخص فراوانی وجود دارند که  می توانند در نارضایتی زناشویی دخیل بوده و آن را تشدید نمایند ادراک های غلط و انتظارهای غیر واقع بینانه ای که به درون ازدواج رسوخ می کنند نمونه های اصلی عوامل شخصی اند . تا زمانی که جامعه به پروردن آرمان های رومانتیک و انتظار های خیالی ادامه دهد و افراد نیز آنها را بپذیرد سرخوردگی زناشویی ادامه خواهد یافت.

نمونه ای از برخی امیدهای شایع اشتباه را در این جا مطرح می کنیم که می توان آن ها را دوازده انتظار مخرب نامید (سهرابی، به نقل از برنشتاین، 1377).

1. عشق ما ( یعنی احساسات عاشقانه و هیجانی ) با گذشت زمان کاهش  نخواهد یافت.

2. همسرم باید بتواند افکار ، احساسات و نیازهای مرا پیش بینی کند.

3. همسرم هرگز مرا نخواهد رنجاند و یا با خشم در مقابل من قرار نخواهد گرفت.

4. اگر تو واقعا عاشق من هستی باید همیشه سعی کنی که مرا خوشحال کنی (یعنی هر نیاز و خواسته مرا برآورده کنی).

5. عشق یعنی که هرگز نسبت به همسرت خشمگین و یا عصبانی نشوی.

6. عشق یعنی این که بخواهید همیشه با هم باشید.

7. علایق، اهداف و ارزش های شخصی ما همیشه مانند هم خواهد بود.

8. همسرم همیشه نسبت به من رک ، صادق و صریح است.

9. چون، ما عاشق هم هستیم پس همسرم همیشه به من احترام خواهد گذارد مرا درک خواهد کرد و با من موافق خواهد بود . بدون اینکه توجه کند من چه رفتاری دارم.

10. بسیار ناگوار خواهد بود که همسرم مرا شرمنده و تحقیر کند یا از من انتقاد کند.

11. سطح رابطه جنسی، علاقه مندی و وفاداری ما به هم هرگز نباید کاهش یابد.

  1. ما باید همیشه در مورد مسائل مهم با یکدیگر توافق داشته باشیم.

هرکدام از موارد فوق همانند امیدهای اشتباه و اهداف غیر واقع بینانه، فقط زوج ها را به سمت یاس، دلسردی، ناکامی و خشم سوق می دهد بنابراین باید یکی از اهداف درمان زناشویی به زیر سوال بردن، روشن ساختن و به مبارزه طلبیدن این عقاید غیر واقع بینانه و خود ناکام ساز باشد همچنین باید پذیرفت که افراد تغییر می کنند زمانی که مساله از دواج برای اولین بار مطرح      می شود ممکن است علایق و فعالیت های زوج بسیار هماهنگ باشد. با وجود این، علایق همسران خیلی زود در مسیرهای بسیار متفاوتی جریاد می یابد و در نتیجه همانطور که افراد تغییر می کنند رابطه نیز تغییر می نماید هنگامی که همسران علایق فعالیتها و ارزش های همپوش یا مشترک را مشاهده نمی کنند فرایند نمادین کناره گیری را آغاز خواهند کرد.

P          حسادت

به بیان داور پناه، (1384) حسادت همان حسی است که هرگه احساس کنید دیگری رقیب شما در جلب عشق ومحبت دیگران است . پیدا می کنید عشق و حسادت همچون دو قلوهای به هم چسبیده ای در قلب آن ها همواره با همند و هیچ کدام بدون دیگری وجود ندارد. ارتباطات جنسی تنها بر شدت حسادت می افزایند  از آن جا که در دیدگاه فروید، تمامی کودکان به والد غیره هم جنس خود علاقه دارند پس حسادت هم پدیده ای همگانی و بخشی از تجربه انسانی است . اما بیشتر ما در عین اطلاع از این امر ، هم چنان احساسات حسادت ورزانه خود را انکار می کنیم ما حسادت را از خشم  هم ترسناک تر و مخرب تر می پنداریم. تصور می کنیم که اگر دیگران ما را حسود بدانند. مورد ذهن و تحقیر آن ها قرار می گیریم به همین دلیل سعی می کنیم  تا به جای احساس حسادت از ان جا اجتناب کنیم . مثلا ممکن است تلاش کنیم تا با محبت افراطی به زنی که به او حسادت می ورزیم یا با آرایش غلیظ و تمرین های ورزشی هر روزه برای جلب محبت موردی که دوستش داریم وربودن او از چنگ رقیب با حسادت خود مقابله کنیم.

تردیدی نیست که احساسات  حسادت مندانه از جمله دردناک ترین احساس ها هستند اما با به زبان آوردن این احساسات  زن و مرد به یکدیگر می گویند که هر یک برای دیگری ارزش منحصر به فرددارد به عبارتی با این کار خود هدیه ای گران بها به یکدیگر می دهند اگر چه ممکن است در آغاز کنترل این احساسات دشوار به نظر برسد ، اما وقتی که توانستند در یکدیگر احساس ایمنی به وجود بیاورند ابراز احساسات به صورتی ملایم و آرام تظاهری از عشق محسوب می شود.

 

P          خشونت زناشویی

یک همه پرسی در آمریکای شمالی که توسط گلز،[42]  ( 1981 )  انجام شده است نشان می دهد که سالانه 6% زوجین خشونت جدی را تجربه می کنند.  خشونت زناشویی پدیده ای است که به وسیله تلفیق عوامل زیر ایجاد می شود .

1. سوء استفاده کننده

2. قربانی رابطه زناشویی

3. ساختار اجتماعی فراگیری که به تشدید خشونت کمک می کند.

رویداد خشونت پدیده ای است که در بروز آن این سه عامل مشارکت دارند (فرود،[43]1990).

می توان ویژگی های شخصیتی سوء استفاده کننده را چنین برشمرد : گذشته فردی سوء استفاده ویژگی پرخاشگرانه بالا وجود نگرش محتاطانه زیاد، اعتقاد به نقش های جنسی سنتی اعتماد به نفس پایین و حسادت  مرضی. البته قربانی هم در رویداد خشونت منفعل نمی ماند و مقابله به مثل می کند و در زمان اختلاف سو استفاده فیزیکی و کلامی می نماید ازدواجی که در آن خشونت خانگی رخ می دهد دارای تاریخچه مکرر جدایی و تعهد در رضایت زناشویی پایین است معمولا موضوع اختلاف صمیمیت است و زن تقاضای صمیمت روانی بیشتر و مرد تقاضای صمیمیت جنسی بیشتر دارد. بیشتر مشاجراتی که از طرف زن صورت می گیرد درباره گفت و گو و همدردی ناکافی و از طرف مرد درباره رابطه ی جنسی ناکافی است و در خانواده درگیر خشونت درگیری قدرت نیز وجود دارد زن نسبت به مرد دارای موقعیت بالاتری است ولی مرد به مدلی اعتقاد دارد که در آن جنس مذکر دارای  قدرت بیشتری است. خیلی از مشاجراتی هم که درباره پول است معمولا به عدم توافق درباره توزیع قدرت در خانه برمی گردد . ضعف ارتباط و مهارت های گفت و گو از خصوصیات این زوج هاست به همین دلیل هم آنها نمی توانند اختلافات خود را درباره صمیمیت و قدرت حل کنند زیرا نمی توانند برای درخواست چیزی که از طرف مقابل می خواهند یک ارتباط درست برقرار کنند و پیام خود را به درستی به وی منتقل سازند . این زوج درباره نیت و پاسخ زوج خود استنباط و فرضیات منفی دارند و چنان بر این برداشت های خود پا می فشارند که گویی استنباط آنها کاملا صحیح است. غایت مساله بیش از آن که به موضوع درک ختم شود . به موضع سرزنش می انجامد آنها همچنین معتقدند که بحث باید برنده و بازنده داشته باشد بنابراین در تمام  درگیری ها آنها به طور روز افزونی تبادلات خشن خود را افزایش می دهند تا بتوانند برنده شوند . آنها به جای آن که معتقد به مدل برنده – برنده باشند به یک مدل برنده - بازنده  برای حل اختلاف باور دارند نظام حل اختلاف آنها پیش از آن که بر اساس حسن تفاهم مستمر مبتنی باشد، بر سوء تعبیر مبتنی است و در ضمن اصرار دارند اختلاف را در کوتاه ترین زمان به نتیجه برسانند (گود، 1384).

P          رضایت زناشویی و عقاید مذهبی

به اعتقاد قلی زاده ، (1385)یکی از اساسی ترین عواملی که به هنگام انتخاب همسر بر تصمیم افراد در جامعه به ویژه در جوامع حافظ ارزش های مذهبی اثر می گذارد همگونی اعتقادات مذهبی است. مذهب،  جلوه معنوی – الهی است که در اندیشه، باور، اعتقاد و شیوه زندگی افراد تاثیر همه جانبه دارد.

علی رقم دگرگونی های جدید که گاه مسیر حرکت آنها به سوی ماده گرایی افراطی جدایی پدیده های اجتماعی از حیات دینی و استقرار گونه ای از خرد گرایی و تضعیف حس مذهبی در جوانان است. در جامعه ما تاثیر  اعتقاد مذهبی بر رفتار و کردار زندگی زناشویی جوانان  شایان توجه است.

زناشویی میان زن و مردی که وابسته به مذاهب  گوناگون هستند و یا در صورت تعلق به یک مذهب از درجه ایمان و اعتقادات مذهبی مختلف برخوردارند  چندان استوار و محکم نیست، لوگان معتقد است که ناباوری دینی یکی از طرفین ازدواج دشواری های فراوانی برای آن ها فراهم  می کند و باعث بگو مگوهای دائمی می وشد. جالب این جاست که این ناهمگونی در اعتقادات مذهبی یا پیشرفت زندگی زناشویی افزایش یافته و تبدیل به عاملی مخرب در عشق و علاقه و سعادت زوجین می گردد.

هانت سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرار داد و نشان داد که مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.

تاثیر شگرف مذهبی بر گزینش همسر مخصوصا از آن جهت اهمیت پیدا می کند که اعتقاد مذهبی فقط منحصر به تنظیم روابط انسان با خدا نیست بلکه باورهای مذهبی منشاء بنیادین تلقیات جمعی، شخصیت اساسی و نوع جهان بینی افراد است که این عوامل به نوبه خود می توانند بر تکوین تداوم روابط اجتماعی همه افراد خصوصا زن و شوهر بسیار اثر گذار باشند . در نتیجه استدلال این  است که آنهایی که با هم دعا می کنند با هم زندگی می کنند زیرا بنا بر گزارش های تحقیقاتی در صورت ناهمسوگرایی مذهبی حفظ اعتماد و اطمینان زن و شوهر نسبت به هم غیر محتمل به نظر می رسد.

P          توصیه های تربیتی برای بحران زدایی

شرفی، (1374) در این مورد عنوان می کند :

شخصیت همسرتان هر چه باشد شما هم نیاز به دوباره سنجی معتقدات خود در مورد زندگی دارید این باور که شما هم بی عیب و نقص نیستید یک نوع آمادگی  و انعطاف روحی ایجاد می کند که برای دست یابی به تفاهم ضرورت زیادی دارد . مشکلات زندگی همه یک جور نیستند و از لحاظ موضوعیت عمق و پیچیدگی با هم فرق دارند از این رو زمانی متناسب با هر کدام برای بحران زدایی مورد نیاز می باشد هرگز عجولانه و شتابزده با مشکلات ژرف برخورد نکنید. بلکه اعتقاد داشته باشید که مشکلات به تدریج و به مرور زمان شکل می گیرند بر همین اساس به صورت تدریجی نیز باید حل شوند.

بحران ها و مشکلات زندگی محک لیاقت و شایستگی شما به شمار می روند سعی کنید با عبور از این بحران لیاقت ، جدیت و توان خود را به اثبات رسانید اجازه ندهید حوادث و افراد شما را بکوبد روحیه خود را دستخوش ناملایمات نکنید و قدرت خود را از دست ندهید.

دوباره سنجی انتظارات و توقعات شما از همسرتان در برخی از موارد به کاهش بحران منجر می شود این عمل در بررسی امکانات همسرتان و ارزیابی قدرت واکنش او به خواسته های شما سودمند است.

برای تغییر در روحیه همسرتان و در نتیجه  مشکل زدایی از زندگی برخی شرایط حاکم بر خانواده را تغییر دهید مثلا پیشنهاد یک مسافرت، افزودن برخی برنامه های متنوع بر زندگی و در صورت امکان تغییر در شرایط و ساعات کار و بازگشت به منزل و تغییر الگوهای ارتباطی با همسر از این قبیل موارد محسوب می شود.

قوای حیاتی خودتان را درست مثل پول تان صرفه جویی کنید و این حق را نیز برای همسرتان قایل باشید که او هم انرژی روانی خود را ذخیره کند و با برخوردهای شکننده دچار افسردگی و پیری زود رس نشود. یک فلسفه زندگی را که مبتنی بر خوش بینی باشد اتخاذ کنید چنین امری به مهار کردن عواطف و حفظ قوای حیاتی شما کمک خواهد کرد.

سازمان عاطفی خود را به گونه ای منظم  و مرتب کنید که مانع از انتقال کلیه نگرانی ها و افکار منفی مربوط به کارتان به محیط منزل و بالعکس گردد . هرگاه در اتاق گفت  و گو با همسرتان احساس کنید که به حالت عصبی نزدیک می شوید از ادامه بحث خودداری نموده در زمان مناسب به بیان بقیه مطالب خود بپردازید برای حوادثی که شاید هرگز روی ندهد خودتان و همسرتان را آزار ندهید.

P          هفت اصل زندگی زناشویی کارآمد

جان گاتمن،[44]  (1384) هفت اصل را برای زندگی زناشویی کارآمد بیان می کند :

v    اصل اول : نقشه عشق خود را گسترش دهید

زوج های هوشمند و عاطفی با دنیای یکدیگر آشنا هستند این آگاهی دقیق از جزئیات، نقشه عشق نامیده می شود این اصطلاح به بخشی از مغز شما مربوط است که همه اطلاعات مربوط به شریک زندگی خود را در آن جا ذخیره می کنید به عبارت دیگر این زوج ها گستره وسیعی از فضای شناختی خود را به مسائل زناشویی خود اختصاص می دهند آنان  رویدادهای عمده تاریخچه زندگی مشترک خود را به یاد می آورند و وقتی مسائل و احساسات زندگی همسرتان تغییر می کند ، اطلاعات خود را تازه و روز آمد می کنند . خانم وقتی از شوهرش می خواهد که سالاد را تهیه کند در ضمن توجه داردکه سس مورد علاقه شوهرش را بخواهد اگر خانم تا دیر وقت کار می کند شوهرش تلویزیون را روی برنامه مورد علاقه او تنظیم می کند چون می داند همسرش کدام برنامه را دوست دارد و .....

بدون چنین نقشه ای از عشق نمی توانید از همسر خود شناخت واقعی به دست آورید اگر شناخت واقعی از فردی نداشته باشید چطور می توانید واقعا او را دوست بدارید؟ از شناخت نه تنها عشق بلکه بردباری در برابر ناملایمات زندگی سر بر میآورد.

 

v    اصل دوم : عشق و علاقه و تحسین کردن را در خود پرورش دهید

برای آگاهی از فعال بودن نظام علاقه و تحسین در زوج ها معمولا بهترین آزمونها چگونگی دید آنان نسبت به گذشته است . اگر زندگی مشترک شما اکنون دچار مشکلات عمیق است تمایلی به تحسین کردن یکدیگر در وضع فعلی نخواهید داشت اما با تمرکز برگذشته خود غالبا می توانید به روزنه های امیدی از احساسات مثبت دست بیابید.

علاقه و تحسین آسیب پذیر است مگر آن که از حیاتی بودن آن برای صمیمت که هسته اصلی هر زندگی موفقی  است آگاه باشید. فقط یا به یاد داشتن ویژگی های مثبت همسرتان – حتی اگر با خصوصیات منفی یکدیگر دست به گریبانید – می توانید ازدواج موفق خود را از آسیب حفظ کنید. دلیل آن فقط این است که علاقه و تحسین ، پادزهر بی احترامی است . اگر احترام به همسرتان را حفظ کنید ، کمتر احتمال دارد در هنگام اختلاف عقیده احساس کنید از او نفرت دارید.

v    اصل سوم : به جای فرار از هم به یکدیگر روی بیاورید

نخستین گام در روی آوردن به یکدیگر آگاهی از سرنوشت ساز بودن لحظه های پیش پا افتاده است . لحظه هایی که نه تنها برای ثبات زندگی مشترک بلکه برای جاری بودن احساس عاشقانه در آن سرنوشت ساز است . در بسیاری از زوج ها فقط فهمیدن این موضوع که قدر روابط روزمره خود را ندانسته اند به تغییرات بیشماری در روابط آن ها منجر می شود . به یاد داشته باشید که مفید بودن برای یکدیگر بیش از یک سفر دو هفته ای به سواحل دریا می تواند به استحکام و شور و هیجان زندگی مشترک شما کمک کند.

 

 

v    اصل چهارم : بگذارید همسرتان روی شما نفوذ داشته باشد

روشن است که در ساخت یا ویرانی زندگی مشترک ، دو نفر نقش دارند بنابراین روی مردان انگشت نگذاریم. نکته اصلی سرزنش کردن ، شرمنده ساختن یا گناهکار دانستن مردان نیست . بدون تردید زنان نیز باید با شوهران خود با احترام و ارزش گذاری رفتار کنند . اما داده ها نشان می دهد که اکثریت بزرگی از زنان حتی در ازدواج ها بی ثبات خودشان این گونه رفتار می کنند . این امر به این معنا نیست که آنها خشمگین نمی شوند و حتی به همسرشان اهانت نمی کنند این فقط نشان می دهد که انها به همسران شان اجازه می دهند که با ابراز نظریات خود در تصمیم گیری های آنان تاثیر بگذارند و احساس اهمیت کنند اما اغلب اوقات مردان ، این لطف را جبران نمی کنند.

اگر در زمینه نفوذ پذیری از همسرتان مشکل دارید ، یکی از بهترین اقدامات شناخت مشکل و صحبت درباره آن با همسرتان است . هیچ کس نمی تواند یک شبه عادت های قدیم را تغییر دهد . اما اگر بتوانید مسئولیت بخشی از مسائل زناشویی خود را که به علت مشکل شما در تقسیم قدرت است بپذیرید گام بلندی در جهت پیشرفت  زندگی زناشویی خود برداشته اید . گام بعدی این است که با همسرتان برای نیرو غلبه بر مشکل متحد شوید . از او بخواهید تا با ملایمت مواردی را که شما ناخواسته سلطه جو ، دارای حالت تدافعی یا بی ادب بودید به شما یادآور شود.

v    اصل پنجم : مشکل قابل حل خود را حل کنید

وقتی زن و شوهری به یکدیگر احترام می گذارند و پذیرای دیدگاه های یکدیگرند روشن است که مبنایی مناسب برای حل اختلافات در اختیار دارند با این همه بیشتر اوقات زوج ها در رفع اختلافات یا متقاعد کردن یکدیگر سر در گم می شوند مکالمه ای که می توانست مثمرثمر باشد ممکن است به رقابتی پرهیاهو یا سکوت خشمگینانه منتهی شود.

رویکرد رایج برای حل تعارض که بسیاری از درمانگران زناشویی از آن حمایت می کنند این است که سعی کنید خود را به جای همسرتان قرار دهید و با دقت به سخنان او گوش دهید و این موضوع را که به معضل از دیدگاه او توجه کردید با همدلی به وی منتقل سازید.

v    اصل ششم : غلبه بر بن بست

هدف از درهم شکستن بن بست حل کردن مشکل نیست بلکه در آمدن از بن بست و اقدام به گفت و گو هاست . تعارض محصور در بن بست احتمالا همواره مشکلی دائمی در زندگی مشترک بوده اما روزی خواهید توانست بدون آنکه که یکدیگر را آزار دهید . ما با هم درباره آن صحبت کنید . خواهید آموخت که چگونه با مشکل کنار بیایید برای آن که مساله برون رفت از بن بست را پیدا کنید . نخست باید علت آن را بیابید خواه مسئله ای مهم باشد مثل آن که فرزندانتان چه مذهبی داشته باشند خواه مضحک ، این مشکلات ذاتا سرسخت اند برای رها کردن زندگی خود از چنگال این مشکلات باید به وظایف خود متعهد و پای بند باشید . وقتی موضوع مورد بحث فشار کمتری به شما وارد بیاورید و زمانی که بتوانید با شوخ طبعی سالم درباره موضوع بحث کنید شاهد پیشرفت خود خواهید بود و. از آن پس سایه سنگین مشکل بر روی عشق و خوشبختی در روابط شما از میان می رود.

v    اصل هفتم : خلق ارزشهای مشترک

اگر در زندگی زناشویی شما به شش اصل نخست پایبند باشید به احتمال زیاد  روابط شما با دوام و شادی بخش است کمبودی که ممکن است وجود داشته باشد، احساس عمیق تر و معنا و ارزش مشترک است.زندگی زناشویی صرفا برای پرورش فرزندان، امور روزمره و عشق ورزی نیست خلق یک زندگی باطنی با یکدیگر ممکن است بعد معنوی نیز داشته باشد. فرهنگی پربار با نمادها و آیین ها و قدردانی از نقش ها و اهداف را که شما را به هم می پیوندند و به درک این مفهوم که بخشی از یک خانواده اید رهنمون می سازد.

در اصل هر زوج و هر خانواده خرده فرهنگ های خود را خلق می کند و مانند هر فرهنگ دیگر این واحدهای کوچک نیز رسوم ، آیین و افسانه هایی با این ویژگی های خود را دارد که مفهوم زندگی مشترک آنها و معنای قرار گرفتن در گروه آنان را بیان می دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخش چهارم: اشتغال زنان

P          زنان شاغل

 بنا به نظر موسوی، (1378) اشتغال زنان از ساختار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جامعه و نظام شخصیتی خود زنان تاثیر می پذیرد. چنانچه کشوری بخواهد مسیررشد و توسعه را در پیش گرفته و مشکلات را در این راه از پیش پا بردارد باید به موانع اشتغال زنان توجه نماید این موانع که طیف وسیعی از موانع فیزیولوژیکی، شخصیتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در بر می گیرد شرایط خاصی را در اشتغال زنان به خصوص در کشورهای جهان سوم ایجاد نموده است . در این کشورها که اقتصادشان مبتنی بر کشاورزی بود مدت زیادی نیست که صنایع جدید در شهرهای آنها رشد نموده و زنان از دیر باز در فعالیت کشاورزی در کنار سایر فعالیتهای خانه به دامداری کشت دانه پرورش حیوانات و طیور درختکاری تهیه میوه و سبزیجات و سایر مایحتاج خانواده مشغول بودند. ولی با این همه فعالیت چون مزد دریافت نمی کنند تولید آنها در درآمد ملی محاسبه نمی گردید با رشد صنایع در شهرها شرایط جدید اشتغال مزد بگیری به وجود آمد . این شرایط گاهی متناسب با وضعیت فیزیولوژکی زنان نبود. ولی این تنها راه بود، برای رشد آنان در جهت کسب درجات عالی تر موانع اجتماعی وجود دارد . آموزش که از مسایل مهم رشد و توسعه است، به واسطه بعضی موانع فرهنگی برای زنان اهمیت داده نمی شود. مانند بزرگ نمودن تفاوت های جسمی که این امر منشا تفاوت های روانی شخصیتی گشته و از طریق جامعه پذیری در الگوهای رفتاری موثر واقع می شود و خانواده را به سوی عدم سرمایه گذاری آموزشی برای دختران سوق می دهد دختران از ابتدا با این تبعیض ها میان خود و برادران شان روبه رو شده و کم کم خود نیز این باور را تثبیت می نمایند. که تفاوت های اساسی با پسران دارند لذا از امکانات کمتری باید بهره ببرند . بنابراین انگیزه دستیابی به سطوح بالاتر آموزشی را از دست می دهند و با توجه به این وظیفه اصلی آنها مادری – همسری تلقی می شود. وقتی مشکلات ترکیب نقش ها در داخل و خارج خانه را رها می کنند یا به بعضی مشاغل خاص گرایش پیدا می کنند.

مطالعات و بررسی ها نشان می دهد هنوز افراد چه مرد و زن در پذیرش نقش های جدید زنان تردید دارند. بسیاری از زنان اظهار می دارند که در تربیت نقش های خود در خانه و اشتغال بیرون از خانه دچار تضاد می شوند و چنانچه حمایت کافی از آنان نشود ناچار کار بیرون از خانه را رها می کنند. اشتغال مادر به خودی خود نمی تواند عامل موجر مشکلات رفتاری در فرزندان و یا بروز مسائلی در محیط خانه شود. برخی از محققین از آن به عنوان عاملی که حس مسئولیت پذیری و انجام امور خانه را در فرزندان این مادران تقویت می کند یاد نموده اند . اصل مهم این است که مادر چه خانه دار وچه شاغل باید از زندگی خود لذت ببرند و این موضوع است که بر خشنودی اعضا و ثبات و سازگاری در محیط خانه تاثیر می گذارد. در صورتی که کار برای مادر فشار آور باشد و به جای احساس کمال و افتخار  موجب نا خرسندی او گردد ، می تواند بروز مشکلاتی را در رابطه با همسر و فرزندان و یا ارتباطات اجتماعی وی سبب شود.

بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که در ارتباط با اشتغال و جلب مشارکت زنان در جامعه کنونی ما هنوز در بسیاری از موارد با موانع و تنگناهای زیادی مواجه هستیم و این موانع راه را برای حضور فعال زنان در عرصه های مختلف اقتصادی اجتماعی در جامعه ناهموار کرده و موجب شده تا جامعه امروز ما از بهره برداری بهینه از نیروی کار بخش عظیمی از جامعه محروم بماند برای رفع این تنگناها و موانع می بایست موارد ذیل مورد توجه قرار گیرد.

1) مقابله با بینش مبتنی بر عدم به کارگیری زنان در مشاغل مختلف

2) تجدید نظر اساسی در محتوای کتب درسی مدارس در زمینه تاکید بر نقش در مشاغل گوناگون

3) ارائه الگوهای شغلی مختلف برای زنان و دختران جامعه

4) تاکید بر به کارگیری رسانه های گروهی در زمینه تغییر باورها و نگرش های موجود در زمینه اشتغال زنان

5) گسترش طرح های خود اشتغالی زنان

6) ایجاد ورراه اندازی تشکل های مناسب زنان در سطح جامعه و سازمان ها 

7) ایجاد نهادهای حمایت کننده و معین برای حمایت از حقوق زنان در کلیه ابعاد

8) ایجاد کانون های لازم جهت آموزش فنی – حرفه ای زنان و ارتقاء سطح مهارت و دانش فنی آنها

9) تشویق و ترغیب زنان نمونه و موفق در فعالیت های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و ...

10)     ارتقاء سطح آگاهی زنان نسبت به حقوق خویش در جامعه و همچنین مطلع ساختن آنها از قانون کار و مزایای مختلف آن

از آن جا که زنان به اقتضای شرایط خود ناچار به ایفای نقش شغلی خود به صورت تواندی هستند به هنگام ضرورت از مرخصی های لازم یا کار نیمه وقت و .... برخوردار گردند و این عوامل منجر نشوند که انان نسبت به از دست دادن شغل خود نگرانی داشته باشند و یا انکه باعث شود به طور کلی شغل خود را از دست بدهند.

تقسیم متوازن قدرت در خانواده ها و اشتغال زنان در زمینه های نیاز به روابط اجتماعی در درون خانواده ها راتا حدودی دگرگون می سازد به طوری که با در نظر گرفتن اهمیت مسائل اقتصادی و لزوم اشتغال از یک طرف و تمایل به شکستن حصار نقش های سنتی خانوادگی از طرف دیگر در نهایت پذیرش عدم حضور تمام وقت در محیط خانه را برای زنان آسان تر می سازد در چنین وضعیتی باید تعاریف نقش ها و به طور کلی جایگاه اشتغال زنان به درستی صورت گرفته و از کانال های شخصی از  طریق مکانیسم های جامعه پذیری در جامعه  اعمال گردد. همچنانکه تصمیم گیری های مشترک خانوادگی به وسیله زن و شوهر از سوی شوهران مورد پذیرش قرار گرفته است.

تمهیدات دولت جهت زنان شاغل و سهل نمودن شرایط کاری آنان و اشتغال آنان به کارهای تخصصی با دستمزد بالا و امکانات رفاهی بیشتر مشوق آنان به کار خواهد بود آشنا ساختن خانواده ها به تقسیم کار در داخل خانواده و مسئولیت پذیری  اعضا و از سویی تشکیل موسسات و سازمانهایی که خدمات خانگی را ارائه دهند باعث می گردد زنان مشغله کمتری داشته باشند و به کارهای اساسی تر بپردازند بدین طریق از این نیروی عظیم در جهت رشد و توسعه کشور بهره برداری بیشتری عاید گردد.

P          زنان خانه دار

به اعتقاد هاید، (1380) برای بسیاری از زنان بزرگسال نقش های همسری و مادری مهم تلقی می شوند واقعیت این است که رابطه بین ارواح و سازگاری زنان پیچیده است. مثلا عارضه افسردگی در میان زنانی که مشکلات زناشویی دارند در قیاس با زنان سازگار بیشتر می باشد (آنشنسل،[45] 1989)

اولکی جامعه شناس، درباره کار خانگی زنان تحقیقی انجام داده که قابل توجه می باشد علی رقم این که اکثریت افراد جاعمه کار خانگی را بی اهمیت می دانند زنان خانه دار این نوع کار را ارزشمند بر می شمارند در این ارتباط اکثریت اعضای جامعه برای دیدگاه خویش به استدلال های زیر متوسل می شوند:

1- زنان به داخل خانه تعلق دارند و کار بیرون مربوط به مردان است.

2- بر اساس استدلال فوق مردان کار می کنند و زنان کار انجام نمی دهند.

3- پس کارهای منزل آن چنان کاری قلمداد نمی شوند (اوکلی،[46] 1974).

اولکی می گوید که کارهای منزل همسنگ با کارهای دیگر است لیکن تفاوتش در این است که اجرتی برای آن پرداخت نمی شود این جامعه شناس معتقد است که این کار آکنده از احساسات متفاوت می باشد لیکن احساس غالب زنان این است که این نوع کار آکنده از احساسات متفاوت می باشد لیکن احساس غالب زنان این است که این نوع کار راضی کننده نمی باشد فرضا 70% زنان خانه دار بریتانیایی دل خوشی از موقعیت خویش نداشته و دلایلشان این بود که کاری یکنواخت پیوسته و بدون ساخت بوده و عمدتا احساس دلمردگی می کنند. یک زن خانه دار به طور متوسط 77 ساعت را در هفته به کارهای منزل اختصاص می دهد. تکراری بودن کارهای خانه عامل عمده دلزدگی زنان است این گروه از زنان تنها حسن چنین کاری را این می دانستند که رئیس خودشان بوده و نیازی ندارند که به امر و نهی های یک رئیس رسمی پاسخ دهند ، این در حالی است که زنان کارمند باید وظایف محول شده را به نحو احسن انجام داده و در برابر اعمال خویش به بالا دستان و کارفرمایان خود پاسخ گو باشند نکته دیگری که در این بررسی روشن بود این که زنانی که در گذشته کارهای موفقی داشتند در موقعیت فعلی شان دلمرده تر بودند جان کلام اینکه اگرچه به طور کلی ازدواج و شغل گزینی زن از عوامل مهم سازگاری تلقی می شود با این وجود، وظایف مادری، همراه با فشارهای روانی است (آدامز،[47] 1987) وظایف مادری چنان بر اساس فرهنگ جامعه الزامی است که فشار های حاصل از این امر کاملا نادیده گرفته می شود . آمار و ارقام حاکی از این است که 90% زنان متاهل دست کم یک بچه به دنیا آورده اند  ( کامبل[48]، 1975). در هر صورت بچه دار شدن و یا نشدن یک زن تابع چند عامل است . چنانچه دختر جوان با مادرش همانند سازی کرده باشد و مادرش مهر و محبت چشمگیری به فرزندانش داشته و دیدگاه های  ضد فمینیستی نیز نداشته باشد . دختر از بچه دار شدن استقبال می کند. به علاوه چنانچه دختر جوان متعلق به خانواده شلوغ و پراولاد باشد میل بچه خواهی او به مراتب بیشتر از دختری است که همشیرهای زیادی نداشته است.  نکته دیگری که از برخی مطالعات بدست آمده نمایان این است که زنان استقلال گرا و موفقیت مدار آگاهانه از بچه دار شدن خودداری کرده و حتی المقدور این امر را به تعویق می اندازند . تا لطمه ای به اهداف عالی آنها وارد نشود.

P          تعارض بین نقش های شغلی و نقش های زوج ها در خانه

تعریف های رفتاری تعارض بین نقش های شغلی و نقش های زوج ها در خانه به شرح زیر می باشند .

1. تصور یکی از زوج ها مبنی بر جایی نداشتن خود یا خانواده اش در زندگی زوج دیگر ، به علت تمرکز بیش از حد او بر علایق شغلی خود.

2. مجادله یک یا هر دو زوج در خصوص عدم مشارکت مسئولانه یکی از آنها در زندگی خانواده اداره خانه یا کار.

3. تعارض در مورد اختصاص دادن زمان خاصی به کار ، وظایف خانه و نقش های عادی روزانه

4. جر و بحث در بین زوج ها راجع به عدم توازن نقش ها.

5. مشکلات عینی در زمینه اجرای انتظارات نقش.

6. بی نظمی یا کمبود زمان در اجرای مسئولیت های کلیدی.

P          راه حل های پیشنهادی برای کاهش تعارض :

1. تحقق مسئولیت های اصلی شغلی ارتباطی خانوادگی به شیوه ای مورد توافق طرفین.

2. ایجاد توازن رضایت بخش در بین تقاضاهای رقابت گونه کار و خانواده.

3. روشن کردن ارزش های زندگی و اختصاص دادن وقت به آن ها.

4. اختصاص وقت یکسان به ارزش های مورد اعتقاد.

5. افزایش تحمیل و همدلی در برابر تلاش های زوج دیگر برای حل تعارض های موجود در الزامات نقش.

6. تغییرات افکار و رفتارهایی که باعث اختلاف می شوند و یا از تلاش صمیمانه برای حل اختلاف جلوگیری می کند (الیدی، به نقل از کیمیایی و یاقریان نژاد، 1384).

P          نکات مثبت و منفی کار کردن زن

عسگری،(1380) این نکات را این گونه بیان می کند.

الف : نکات مثبت کار کردن زن :

1. شغل و کار موجب می شود که زن از آگاهی های اجتماعی برخوردار شود و از جهات اجتماعی و فکری با کسب اطلاعات عمومی به روند تکاملی خود ادامه دهد و با مدد خود هماهنگی لازم را داشته باشد.

2. شغل و کار در تربیت فرزندان از جهات شناخت های اجتماعی و همفکری با شوهر خود  در اداره زندگی عاملی است موثر و مفید.

3. شغل و کار موجب می شود که زن از موقعیت های گوناگون اجتماعی مشکلات روزمره جامعه نحوه کسب درآمد و مشکلاتی که مرد در خارج از منزل برای تامین هزینه زندگی تحمل می کند آگاهی یابد و در موارد لازم با شوهر خود همراهی لازم را به عمل آورد.

4. با تکیه بر احتمالات و این که ممکن است مرد فوت کند و یا دچار نوعی معلولیت شود شغل و کار زن می تواند پشتوانه ای برای آینده زندگی باشد.

5. شغل زن و درآمد او در بسیاری از موارد که مرد به تنهایی قادر به تامین هزینه زندگی نیست می تواند کمکی برای آسایش بیشتر خانواده باشد البته آن هم در صورتی که زن رضایت داشته باشد.

6. با تکیه بر احتمالات و این که ممکن است ازدواج به جدایی بیانجامد شغل و کار زن و درآمد او موجب می شود که با اطمینان خاطر بیشتر زندگی کند.

7. بسیاری از خانم ها معتقدند که باید استقلال مادی داشته باشند تا به لحاظ مادیات دست نیاز به سوی شوهر خود دراز نکند و یا اینکه شوهر به دلیل نیازهای مادی نتواند زور بگوید و همسر خود را استثمار کند.

ب نکات منفی کار کردن زن :

1. در مواردی دیده می شود که کارکردن زن موجب بروز حالت رقابت جویی با شوهر خود می شود تا آن جا که حاضر به قبول مسئولیت های خود نیست.

2. ممکن است درآمد خود را صرف هزینه هایی کند که برای حفظ ظاهر خود در محیط کار و یا رقابت با همکاران خود الزامی می داند که در این صورت احتمال دارد موارد اساسی زندگی را فراموش کند .

3. احتمال دارد که کار کردن زن به دلیل خستگی ناشی از انجام کار و یا به هر دلیل دیگر موجب می شود که وظایف حساس و مادرانه خود را فراموش کند.

4. علاقه مندی بیش از حد به جمع آوری ثروت و بروز شکاف با شوهر خود و فاصله گرفتن از زندگی مشترک.

5. ضربه پذیرتر بودن زن در بعضی از مشاغل می تواند موجب بروز حوادث و خطرات جسمی ، بیماری،  معلولیت های گوناگون و در نهایت فوت شود.

 

 

 

بخش پنجم: مروری بر پژوهش ها

علی رقم جست وجو به منظور یافتن تحقیقاتی مشابه به پژوهش حاضر متاسفانه به جز مواردی اندک تحقیقی که صرفا روی ویژگی شاغل و خانه دار بودن زنان و رابطه آن با رضایت مندی زناشویی انجام شده باشد پیدا نشد البته در خصوص این تحقیق ضمن ملحوظ نمودن برخی تفاوت ها پژوهش هایی توسط برخی محققان و صاحبنظران انجام گرفته که بر این اساس و به طور غیر مستقیم از آن ها به عنوان راهنمای عمل استفاده مقتضی به عمل آمده است.

P          تحقیقات انجام شده داخلی

      خجسته مهر، عطاری و امان اللهی فرد ( 1385)، در پژوهش خود با عنوان مقایسه رضایت زناشویی و روان رنجوری افراد بر اساس اشتغال همسر و نوع ازدواج به این نتیجه دست یافتند که اشتغال زنان باعث کاهش رضایت زناشویی و افزایش روان رنجوری همسران شان می شود و افراد دارای همسر شاغل رضایت زناشویی بیشتری داند

      شعر باف  (1379)، در تحقیقی با عنوان مقایسه ویژگی های شخصیتی زنان متاهل و شاغل و خانه دار شهرستان مشهد و ارتباط این ویژگی ها با رضایتمندی زناشویی به این نتیجه دست یافت که بین تعدادی از ویژگی های شخصیتی و رضایتمندی زنان شاغل و خانه دار ارتباط مثبت وجود دارد و در این تحقیق بین رضایتمندی زناشویی زنان شاغل وخانه دار تفاوتی مشاهده نشد.

     صدق آمیز (1376)، در پژوهش خود عوامل  موثر بر سازگار زناشویی را در شهر شیراز در میان 577 نفر مورد بررسی قرار داده است . در این پژوهش بین سن زن و شوهر، سن ازدواج، تعداد فرزاندان، تفاوت سنی زوجین، تحصیلات مرد وتحصیلات زن، منزلت شغلی مرد، اشتغال زن، ازدواج مجدد زوجین، نحوه آشنایی با همسر، نسبت خویشاوندی با سازگاری زناشویی رابطه معنی داری به دست آمده است.

P          تحقیقات انجام شده خارجی

     اون و اورتنر[49] (1983)، با بررسی 331 زوج به این نتیجه دست یافتند که افراد ناراضی از زندگی زناشویی کسانی اند که شوهران سنتی و زنان غیر سنتی دارند. زنان شاغل به علت استقلال روانی و اقتصادی حق خود می دانند که در تصمیم گیری های خانواده شرکت جویند ولی سنتی بودن شوهران مانعی برای تحقق این خواسته محسوب شده است.

       میشل[50]  (1971)، با انجام تحقیقی بر روی 450 زوج دریافت زنانی که در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های مربوط به بودجه تجهیزات وسایل و مسکن تعداد و تحصیلات فرزندان در کنار شوهران شان به صورت فعال مشارکت دارند از زندگی خود راضی هستند این رضایت در عین حال با قابل تعویض بودن نقش های میان زوجین که تصمیم گیری مشترک را تسهیل می نماید، رابطه زیادی داشته است.

       فرام[51] ( 1955 )،  اعلام می دارد زنان که به علت گرفتاری شغلی نمی توانند زمان زیادی را با کودکان خود بگذرانند اما در اوقات کوتاهی که با فرزندان خویش سپری می کنند از نظر عاطفی و ابراز محبت رفتاری مناسب دارند. کودکان شان به اندازه کافی احساس امنیت و محبت می کنند و دچار کمبود نمی شوند.

      بالبی ، پروونس ، سیپتون ( 1967 )، طی پژوهش خود بیان می دارند دوری کودک از پدر و مخصوصا مادر برای مدت مدید و سپردن او به پرورشگاه تقریبا همیشه با اختلال رفتاری در کودکی و نوجوانی همراه بوده است.

      همانطور که بیان شد با توجه  به تغییرات نقش های زوجین در جامعه امروزی  نسبت به گذشته و افزایش تعداد زنان شاغل از یک طرف و همچنین نتایج تحقیقات انجام شده در این زمینه که به نظر ناکافی می رسد.  در این تحقیقق  سعی شده است به بررسی بیشتر این موضوع بپردازیم تا بتوانیم راهنمای کار متخصصان در ارائه راه کارها باشیم و همچنین به بهبود بیشتر زندگی زناشویی کمک نماییم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

روش تحقیق در هر پژوهش  با توجه به هدف تحقیق و نحوه گردآوری داده ها انتخاب می شود در این فصل با توجه به موضوع پژوهش یعنی مقایسه رضایت زناشویی زنان شاغل و خانه دار و مردان دارای همسر شاغل و خانه دار از طریق  توصیفی _ پیمایشی تحقیق  انجام می گیرد.

با نظر به مفروضات روش تحقیق تلاش می گردد تا از جامعه  زنان و مردان متاهل اداره هواشناسی استان آذربایجان شرقی نمونه ای با حجم مناسب انتخاب نموده و سپس ویژگی های روان سنجی ابزار سنجش اقتباس شده به همراه اعتبار و  روایی آن بیان شود . همچنن روش های جمع آوری اطلاعات توضیح داده می شود.

 

 

P          طرح تحقیق

این مطالعه از نوع پس رویدادی است.

متغیرهای تحقیق  :

متغیر مستقل : در این پژوهش متغیر مستقل شاغل و خانه دار بودن است.

 متغیر مستقل  متغیری است: که ان را دستکاری می کنیم تا تاثیرات آن را روی متغیر وابسته بررسی نماییم.

متغیر وابسته : در این پژوهش متغیر وابسته میزان رضایت زناشویی است.

متغیر وابسته متغیری است: که به منظور تعیین اثر متغیر مستقل مشاهده و اندازه گیری می شود.

متغیرهای تعدیل کننده : در این پژوهش سن، فرزند داشتن، جنس و تحصیلات هستند متغیر تعدیل  کنند .

متغیری است: که رابطه بین متغیر مستقل و وابسته را تحت تاثیر قرار می دهد.

P          جامعه آماری

جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان و مردان متاهل اداره هواشناسی  استان آذربایجان شرقی که در دامنه سنی 20 – 40 سال قرار داشتند تشکیل داده است، که تعداد کل آنها 37 نفر زن و 42 نفر مرد بود.

P          روش نمونه گیری و حجم نمونه

 در این تحقیق با استفاده از روش تصادفی  ساده در اداره هواشناسی استان آذربایجان شرقی  انتخاب شدند و از آن میان به طور تصادفی 30 نفر زن شاغل و 30 نفر مرد شاغل بودند انتخاب شدند و به همان تعداد از افراد خانه دار و غیرشاغل در شهر تبریز به روش غیرتصادفی  انتخاب شدند، که جمعا 60 نفر مرد متاهل و 60 نفر زن متاهل در گروه قرار گرفتند که نیمی از آنها شاغل ونیمی دیگر غیرشاغل و خانه دار بودند.

P          ابزار گرد آوری اطلاعات

پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ[52]  ابزار اندازه گیری این تحقیق می باشد. این پرسش نامه به عنوان یک ابزار تحقیق معتبر در تحقیقات متعددی برای رضایت زناشویی مورد استفاده قرار گرفته است.
(اولسون،[53] به نقل از پور صالحی، 1385)، از این پرسسش نامه برای بررسی رضایت زناشویی استفاده نموده و معتقد است که این مقیاس مربوط می شود به تغییراتی که در طول دوره حیات آدمی رخ می دهد و همچنین در این تحقیق  به تغییراتی که در خانواده به وجود می آید حساس است هر یک از موضوع های این پرسش نامه در ارتباط با یکی از زمینه های مهم است ارزیابی این زمینه ها در درون یک رابطه زناشویی می تواند مشکلات بالقوه زوج ها را توصیف کند یا می تواند زمینه های نیرومندی و تقویت آن را  مشخص نماید  این  ابزار همچنین می تواند یک ابزار تشخیص برای زوج هایی که در جست و جوی مشاوره  زناشویی و به دنبال تقویت رابطه زناشویشان هستند استفاده شود.

12 مقیاس این پرسش نامه به شرح زیر توصیف شده است :

1. پاسخ قرار دادی : این مقیاس تمایل شخص برای پاسخ متعارف به سوالات پرسش نامه را  اندازه گیری می کند.

2. رضایت زناشویی[54] : این مقیاس رضایت و انطباق با 10 جنبه رابطه زناشویی را که در زیر آمده است اندازه گیری می کند. (این مقیاس در پرسشنامه 47 سوالی حذف شده است).

3. موضوعات شخصیتی[55] : این مقیاس درک شخص را از همسرش با توجه به رفتارها و ویژگی ها و سطح رضایت یا عدم رضایت که مربوط به این موضوع ها می شود ارزیابی می کند نمره بالا نشان دهنده یک سطح پایین از پذیرش یا فقدان راحتی با شخصیت رفتار همسر است و نمره پایین نشان دهنده سازگاری با همسر و رضایت از شخصیت همسر است. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 2،4،12،22،40).

4. ارتباط زناشویی[56] : این مقیاس به احساسات اعتقادات و نگرش های شخص نسبت به نقش ارتباط در تداوم روابط زناشویی مربوط می شود نمره پایین نشان دهنده آگاهی زن و شوهر و رضایت  از سطح و نوع ارتباط در روابط شان و نمره بالا نشان دهنده فقدان رضایت در ارتباط شان است. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 6،13،23،32،41).

5. حل تعارض [57]: این مقیاس نگرش ها احساسات و اعتقادات شخصی همسر را در به وجود آوردن یا حل تعارض ارزیابی می کند موضوع ها بر  روی روش هایی برای خاتمه دادن به بحث تمرکز دارند نمره پایین نشانگر نگرش های واقع گرایانه درباره تعارضات اجتماعی در روابط زناشویی است و نمره بالا نشان دهنده عدم رضایت از روشی است که تعارضات حل می شوند. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 7،14،24،33،42).

6. نظارت مالی[58] : این مقیاس تمرکز دارد روی علائق و نگرش های مربوط به روش اقتصادی و مسائلی که در روابط زن و شوهر اداره می شوند نمره پایین نشان دهنده رضایت از اداره مالی و نگرش واقع بینانه  نسبت به موضوعات مالی است و نمره بالا نشان دهنده نگرانی های مختلف در زمینه اداره مالی در روابط زناشویی است. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 8،15،16،25،34).

7. فعالیت های مربط به اوقات فراغت[59] : این مقیاس ترجیحات شخصی هر زوج را برای گذراندن اوقات فراغت ارزیابی می کند. نمره پایین نشان دهنده انطباق انعطاف پذیری و توافق درباره استفاده از زمان های فعال اوقات  فراغت است و نمره بالا  نشان دهنده نارضایتی از این که چگونه فراغت  در روابط زن و شوهر مورد استفاده قرار گیرد. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 9،17،26،35،43).

8. روابط جنسی[60] : این طبقه احساسات و نگرانی های شخصی را درباره  روابط جنسی و عاطفی با همسر ارزیابی می کند. آیتم ها منعکس کننده رضایت از ابزار عواطف و میزان احساس راحتی در بحث های مربوط به موضوع های جنسی و آمیزش جنسی است نمره پایین نشان دهنده رضایت از ابراز عواطف و نگرش مثبت درباره نقش مسائل جنسی در ازدواج و یا عدم توافق درباره تصمیمات مربوط به جلوگیری از حاملگی است. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 10،17،27،36،44).

9. ازدواج و بچه ها[61] : این مقیاس، نگرش ها و احساسات  شخصی را درباره داشتن بچه و توافق روی تعداد بچه ها ارزیابی می کند نمره پایین نشان دهنده توافق درباره بچه داشتن و تعداد بچه هاست  و همچنین نشان دهنده درک واقع گرایانه از تاثیری که بچه ها از روابط زناشویی می بینند و رضایت از نحوه مشخص شدن نقش ها و مسئولیت های والدین است.  نمره بالا نشان دهنده عدم رضایت از تصمیمات مربوط به بچه داشتن و یا تعداد بچه هایی که خانواده  ترجیح می دهند. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 11،19،28،37،45).

  1. بستگان و دوستان[62] : این مقیاس به ارزیابی احساسات و علائق مربوط به روابط با خویشاوندان اقوام همسر و دوستان می پردازد.این آیتم نشان دهنده نگرش دوستان و بستگان نسبت به ازدواج و انتظارات مربوط به میزان صرف وقت با دوستان و بستگان است . نمره پایین نشان دهنده سازگاری روابط خانواده و دوستان می باشد و دلالت بر وجود زمنه هایی از تعارض دارد.
  2. نقش های مربوط به برابری زن و مرد[63] : این مقیاس، نگرش ها، احساسات و اعتقادات شخص را درباره نقش های مختلف زناشویی ارزیابی می کند نمره پایین نشان دهنده ارزش های برابر نگرانه است. (این مقیاس در پرسشنامه 47 سوالی حذف شده است).
  3. جهت گیری عقیدتی[64] : این مقیاس، نگرش ها، احساسات و علائق را درباره اعتقادات و اعمال مذهبی در زندگی زناشویی ارزیابی می کند نمره پایین نشان دهنده  این دیدگاه است که مذهب یک بخش بیش از اندازه مهم در ازدواج است و نمره بالا نشان دهنده بی اهمیت دانستن مذهب در ازدواج است. (سوالاتی که این مقیاس را می سنجند عبارتند از: 5،21،30،39،47).

پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ از 115 سوال بسته و 12 مقیاس تشکیل شده است که به جز مقیاس اول آن  که 5 سوال دارد  بقیه مقیاس ها شامل 10 سوال تست است پاسخ به سوالات به صورت 5 گزینه ای ( کاملا موافق، موافق، نه موافق  و نه مخالف ، مخالف، کاملا مخالف) است. اولسون و دیگران اعتبار این پرسش نامه را با روش ضریب آلفا  92% گزارش کرده اند. در این پژوهش از فرم 47% سوالی انریچ که توسط سلیمانیان ( 1373 ) به کار گرفته شده و ضریب آلفای آن 95% بدست آمده استفاده شده است و همچنین رضوان فرقانی  (1382) پایایی این پرسشنامه را با 86% ذکر نموده است در این تحقیق نیز پایایی 84% به دست آمد. در پرسش نامه رضایت زناشویی اینریچ با استفاده از جدول نرم پرسش نامه نمرات خام آزمودنی ها به نمرات «  t » که در آن میانگین برابر 50 و انحراف معیار 10 می باشد تبدیل می شود.

-  نمره های کمتر از 30 نشانگر نارضایتی شدید همسران از روابط زناشویی است.

-         نمره بین 30 تا 40 نشانگر عدم رضایت از روابط زناشویی همسران است.

-  نمره های بین 40 تا 60 نشانگر رضایت نسبی و متوسط از روابط زناشویی همسران است.

-  نمره های بین 60 تا 70  نشانگر رضایت  زیاد همسران از روابط زناشویی است.

-  نمره های بالاتر از 70  نشانگر رضایت فوق العاده از روابط زناشویی است.

 

P          روش جمع آوری اطلاعات

در این تحقیق محقق با مراجعه به درب منازل و محل کار  پرسش نامه ها را با این توضیح که نیازی به نوشتن نام افراد بالای آن نیست به افراد داده و آزمودنی ها در مدت 10 دقیقه آن را پر کرده و از آن ها تحویل گرفته شد.

 

P          روش های آماری تجزیه و تحلیل داده های تحقیق

تجزیه و تحلیل آماری کمی داده ها به وسیله آمار استنباطی انجام گرفت و از طریق مقایسه میانگین نمرات آزمودنی ها به وسیله آزمون t برای گروههای مستقل، انجام شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

P          یافته های پژوهش

در این فصل اطلاعات و داده ها دسته بندی و مرتب می گردد  آن گاه به تجزیه و تحلیل  داده های پژوهش در قالب جداول پرداخته شده تا از این طریق بتوانیم در مورد رد یا قبول فرضیه های تحقیق تصمیم گیری نماییم.

جدول 1-4 توزیع زنان متاهل بر حسب فراوانی افراد شاغل و خانه دار

گروه

فراوانی

درصد

شاغل

30

50

خانه دار

30

50

جمع

60

100

نتایج جدول نشان می دهد 50 درصد زنان متاهل، شاغل و 50 درصد آنان خانه دار بودند.

 

جدول 2-4 توزیع مردان متاهل بر حسب فراوانی افراد دارای همسر شاغل و همسر خانه دار

گروه

فراوانی

درصد

مردان دارای همسر شاغل

30

50

مردان دارای همسر خانه دار

30

50

جمع

60

100

نتایج جدول نشان می دهد که 50 درصد از مردان دارای همسر شاغل و 50 درصد دارای همسر خانه دار بودند.

ü   فرضیه اول :

بین شاغل بودن یا خانه دار بودن زنان و سطح رضایت از زندگی شان رابطه مستقیم جود دارد جهت انجام تجزیه وتحلیل آماری از آزمون t برای دو گروه مستقل استفاده شد خلاصه اطلاعات تحلیل آزمون  در مورد داده ها در جدول 3-4 نشان داده شده است.

 

جدول 3-4 خلاصه اطلاعات تحلیل آزمون t برای دو گروه مستقل زنان

p

t

جدول

t مشاهده

درجه آزادی

خطای میانگین

انحراف

میانگین

مقدار

گروه

001/0

2/326

0/587

58

10/95

60/22

100/87

30

خانه دار

-2/574

2/5

13/7

88

30

شاغل

 

ضمن تجزیه و تحلیل داده ها چون مقدار 574/2 - = t بزرگتر از 2/326=t با درجه آزادی 58= df با جهت اثر یک دامنه است با توجه به P   محاسبه شده در سطح 001/0 > P فرضیه صفر مبنی بر این که بین شاغل و یا خانه دار بودن زنان و سطح رضایت اززندگی شان رابطه مستقیم وجود ندارد رد می شود به عبارت دیگر رضایت زناشویی زنان شاغل بیشتر از رضایت زناشویی زنان خانه دار است.

 

 

ü   فرضیه دوم :

سطح رضایت از زندگی مردانی که زنان  خانه دار دارند بیشتر است از سطح رضایت از زندگی مردانی است که زنان شاغل دارند.

در این مورد نیز از آزمون t برای دو گروه مستقل استفاده شد که خلاصه اطلاعات تحلیل آزمون در مورد داده ها در جدول 4-4 نشان داده شده است.

جدول 4-4 خلاصه اطلاعات تحلیل آزمون t برای دو گروه مستقل مردان

p

t

جدول

t مشاهده

درجه آزادی

خطای میانگین

انحراف

میانگین

مقدار

گروه

001/0

326/2

-0/385

58

3/036

16/7

89/83

30

همسرشاغل

7/8

0/15

0/78

92/17

30

همسرخانه دار

 

در این مورد نیز ضمن تجزیه و تحلیل داده ها چون مقدار 8/7=t بزرگتر از 326/2=t جدول  با درجه آزادی  58 = df با جهت اثر یک دامنه است و با توجه به محاسبه در سطح 001/0 > P فرضیه صفر مبنی بر این که سطح رضایت از زندگی مردانی که زنان خانه دار دارند کمتر از سطح رضایت از زندگی مردانی است که زنان شاغل دارند رد می شود و در واقع می توان گفت سطح رضایت از زندگی مردانی که زنان خانه دار را دارند بیشتر از سطح رضایت زندگی مردانی است که زنان شاغل دارند. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

در این فصل ابتدا به بحث و نتیجه گیری با توجه به نتایج تحقیق پرداخته می شود و در ادامه پیشنهادات برخاسته از نتایج ذکر می شود.

 

P          بحث و نتیجه گیری

هدف از این پژوهش مقایسه رضایت زناشویی زنان شاغل و خانه دار جهت بهبود زندگی زناشویی و ارائه راهکارهایی مناسب  به زوجین بوده است.

مقایسه نمرات میانگین بدست آمده بین نمرات زنان شاغل و خانه دار با میزان رضایت زناشویی شان نشان داد که رضایت زناشویی زنان شاغل بالاتر از رضایت زناشویی زنان خانه دار است که این نتیجه با نتایج بدست آمده از پژوهش های زیر همخوان است.

میشل (1971) در پژوهش خود بیان می دارد که مشارکت زنان در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری هایی از قبیل بودجه و تجهیزات و وسایل و مسکن و قابل تعویض بودن نقش های میان زوجین باعث رضایت زناشویی بیشتر زنان می شود.

صدق آمیز در پژوهش خود (1376) به این نتیجه رسید که عواملی از قبیل اشتغال زنان با رضایت زناشویی ارتباط معناداری دارد.    

مقایسه نمرات میانگین بدست آمده بین نمرات مردانی که همسر شاغل و یا خانه دار داشتند با میزان رضایت زناشویی آنها نشان داد که رضایت زناشویی مردانی که زنان خانه دار دارند بیشتر از مردانی است که زنان شاغل دارند که این نتیجه نیز همخوان با نتایج بدست آمده از پژوهش های زیر می باشد .   

بعضی از مطالعات اولیه درباره ی زوج های هر دو شاغل نشان داده اند که تغییر در ساختار خانواده به وسیله ی شاغل شدن هر دو عضو،باعث ایجاد تعارض بیشتر و شادی کمتر در زندگی شده و در نقش های جنسیتی ابهام ایجاد می کند (اکسلسون،1963).           
مطالعات بعدی تعارض زیادی را در زندگی زوجین هردو شاغل نشان ندادند (بارکر و وبر،1976؛جانسون،1978).این مطالعات،شادی بیشتر،رضایت زناشویی بیشتر و مشارکت و لذت بیشتر را در زوج های هر دو شاغل نشان داده اند.

مطالعات دیگری نشان داده اند که در روابط زوج های هردو شاغل، مشکلات زوجی مهمی (بین فردی و درون فردی) وجود دارد که به تقسیم کار و میزان مراقبت از فرزند مربوط است (توماس،البرت و وایت،194؛یوگیو،1983). در مقایسه با میانگین طلاق، میزان طلاق در زنان شاغل و زنانی که حقوق بالاتری دریافت می کنند زیادتر است. ماهیت مداوم تعارض در زوج های هر دو شاغل که در اثر وجود تقاضاهای متعدد مسؤولیت های چند گانه، اهداف متعدد و نیاز شدید به پیشرفت (انگیزش پیشرفت بالا) به وجود می اید،کیفیت تعاملات زندگی روزمره در این نوع ازدواج ها را با چالشی جدید مواجه می کند (برهن،ساکس و لیف،1975؛هرتز ،1991).

رضایت تجربه شده توسط زن و مرد در ابعاد مختلف با هم همبستگی دارد. رضیت شغلی با رضایت زناشویی، رضایت شخصی، رضایت خانوادگی و سلامت روانی رابطه دارد (بیکر و اسکات،1992). همچنین کیفیت زندگی این زوج ها به دلیل وضعیت مالی نسبتاً خوب ناشی از دو درامد،برای زن و شوهر مطلوب است. برای زن، اشتغال تأمین کننده ی بسیاری از نیازهایش از جمله مشغله ی کاری، تنوع و چالش انگیزی و قدرت است که ممکن است نقش خانه داری با همه ی اهمیتش براورده نکند.   
 در دیدگاه مردان، اشغال زن به معنای ایفای نقش ها و تعهدات غیر سنتی است. دراین ازدواج ها مرد به دلیل این که به تنهایی مسؤولیت تأمین مالی خانواده را عهده دار نیست کمتر احساس فشار روانی دارد. این شیوه ی زندگی بر کیفیت روابط زناشویی نیز اثر مثبت دارد زیرا در این ازدواج ها تعامل بیشتری بین زن و مرد در قدرت و تصمیم گیری وجود دارد.(نظری،1386)   
تصمیم گیری های مشترک باعث احترام بیشتر زن و شوهر نسبت به یکدیگر شده و ان دو را با هم نزدیکر می کند. هر دوی انها به دلیل این که رابطه ای منصفانه را تجربه می کنند احساس ارزشمندی و شایستگی دارند (سکاران،1986).

خجسته مهر و همکاران (1385) طی پژوهش خود بیان می دارند که اشتغال زنان باعث کاهش رضایت زناشویی و افزایش روان رنجوری همسران شان می شود.

اون و اورتنر(1983) به این نتیجه دست یافتند که افراد ناراضی از زندگی زناشویی کسانی اند که شوهران سنتی و زنان غیر سنتی و شاغل دارند.

بالبی، پروونس و لیپتون (1967) طی پژوهش خود بیان می دارند که دوری کودک از پدر و به خصوص مادر برای مدت مدید و  سپردن به شیر خوارگاه تقریبا همیشه با اختلال رفتاری در کودکی و نوجوانی همراه است که این نتیجه نیز به نوبه خود اهمیت حضور زن در خانه را نشان می دهد.

فرضیه های این تحقیق همچنین نا همسو با نتایج پزوهش شعر باف (1379) می باشد که طی آن به این نتیجه دست یافت که بین رضایت مندی زنان شاغل و خانه دار تفاوتی وجود ندارد  که شاید این تفاوت به دلیل تفاوت نمونه ها، محل نمونه گیری، تعداد نمونه ها، زمان نمونه گیری و ..... باشد.

P          محدودیت های پژوهش

زنان خانه دار در تکمیل پرسشنامه بدلیل عدم آشنایی کافی با فرهنگ پژوهش و اهمیت ان اکراه داشتند. این مسئله نیاز به جلسات توجیهی فراوان داشت که در این پژوهش به دلیل ضیق وقت امکانپذیر نبود.  

P          پیشنهادات کاربردی

1- از آن جا که زنان شاغل و همچنین مردانی که زنان خانه دار داشتند از میزان رضایت زناشویی بالاتری برخوردارند بایستی در مورد این تعارض توجه کافی انجام  شود و به بررسی علل این مساله پرداخته شود.

2- با توجه به تغییرات روز افزون جامعه و افزایش اشتغال زنان بهتراست به مردان و زنان در جهت شناخت بهتر خصوصیات اخلاقی همسر خود و درک شرایط روحی یکدیگر آموزش داده شود.

3- در مراکز مشاوره به زوجین آموزش داده شود اینکه اشتغال زنان نه تنها موجب مشکلات برای خانواده ها نمی شود بلکه به رضایت زناشویی کمک می کند.

 

 

P          پیشنهادات پژوهشی

1. نمونه های دیگری با متغییرهای مختلف همچون تحصیلات بالاتر، در شهرهای مختلف، با متغیرهایی مثل افسردگی، شادکامی و ..... بررسی گردد.

2. پیشنهاد می شود تا رابطه بین سبک تفکر و رضایت زناشویی در زنان و مردان شاغل مورد بررسی قرار گیرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1. استریت، ادی؛ (1379).  مشاوره و خانواده ( نظر و عمل در نگرش سیستمی ). مترجمان مصطفی تبریزی و علی علوی نیا . تهران : انتشارات فراوان.

2. الیری،ک . دانیل؛ هیمن، ریچاردای  و جانگسما، آرتورای . ( 1384 ) . راهنمای گام به گام درمان مشکلات زناشویی ( طرح مدون زوج درمانی ) . مترجمان سید علی کیمیایی ، و زهرا باقریان نژاد . تهران : انتشارات رشد.

3. بارکر، فیلیپ؛  (1375). خانواده درمانی پایه. مترجمان محسن دهقانی و زهره دهقانی، چاپ اول. تهران : انتشارات رشد.

4. برنشتاین، فیلیپ. اچ و برنشتاین، مارسی. تی . (1380) زناشویی درمانی از دیدگاه  رفتاری ارتباطی. مترجمان سید حسن پورعابدی نایینی و غلامرضا منشئی. تهران : انتشارات رشد.

5. برنشتاین، فیلیپ.اچ  و برنشتاین، مارسی. تی. (1377). شناخت و درمان اختلاف های زناشویی ( زناشویی درمانی ). تهران : انتشارات غزال.

6. شرفی، محمدرضا؛ (1374). خانواده متعادل ( آناتومی خانواده ). تهران : انتشارات انجمن اولیا و مربیان.

7. شعاری نژاد، علی؛ (1373). روان شناسی رشد بزرگسالان  در فراخنای زندگی. تهران : انتشارات پیام آزادی.

8. عسگری فر، حسین؛ (1380) . نقش بهداشت روان در زندگی زناشویی ، ازدواج ، طلاق. تهران : انتشارات گفت و گو.

9. گاتمن، جان مردخای؛ (1384). هفت اصل برای زندگی زناشویی کارآمد. مترجمان نسرین مصباح، سپیده معتمدی و وحید پیروی. تهران : انتشارات ایتا.

  1. گلدنبرگ، ا و گلدنبرگ، ه.(1382). خانواده درمانی.ترجمه حمید رضا حسین شاهی براوتی تهران : انتشارات نشر روان.
  2. گنجی، حمزه؛ (1375). روان شناسی تفاوت های فردی. چاپ ششم. تهران : انتشارات بعثت.
  3. گود، نانسی؛(1384). زندگی با همسر کج مدار : راهنمای سازگاری زناشویی برای زنان. مترجم فروزنده داور پناه. تهران : انتشارات جوانه رشد.
  4. مینوچین، سالوادور و فیشمن، اچ. چارلز؛(1381). خانواده و خانواده درمانی. بهرام ثنایی ذاکر. تهران : انتشارات  امیرکبیر.
  5. مینوچین، سالوادور و فیشمن، اچ. چارلز ؛(1380). فنون خانواده درمانی. مترجمان فرشاد بهاری  و فرح سیا. تهران : انتشارات رشد.
  6. هاید، ژانت؛(1380). روان شناسی زنان. مترجم بهزاد رحمتی. تهران : انتشارات نوربخش.
  7. نظری، علی محمد؛(1386). مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی. تهران: انتشارات علم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول مورگان برای تعیین حجم نمونه در جامعه های محدود

S=نمونه       N=حجم جامعه

N

S

N

S

N

S

N

S

N

S

10

10

100

80

280

162

800

260

2800

338

15

14

110

86

290

165

850

265

3000

341

20

19

120

92

300

169

900

269

3500

246

25

24

130

97

320

175

950

274

4000

351

30

28

140

103

340

181

1000

278

4500

351

35

32

150

108

360

186

1100

285

5000

357

40

36

160

113

380

181

1200

291

6000

361

45

40

180

118

400

196

1300

297

7000

364

50

44

190

123

420

201

1400

302

8000

367

55

48

200

127

440

205

1500

306

9000

368

60

52

210

132

460

210

1600

310

10000

373

65

56

220

136

480

214

1700

313

15000

375

70

59

230

140

500

217

1800

317

20000

377

75

63

240

144

550

225

1900

320

30000

379

80

66

250

148

600

234

2000

322

40000

380

85

70

260

152

650

242

2200

327

50000

381

90

73

270

155

700

248

2400

331

75000

382

95

76

270

159

750

256

2600

335

100000

384

 

Krejcie, Robert V., Morgan, Daryle W., “DeterminingSample Size for Research Activities”, Educational and PsychologicalMeasurement, 1970

پرسشنامه رضایت زناشویی ENRICH

این پرسشنامه شامل جملاتی درباره جنبه های مختلف زندگی شماست که ممکن است با آن موافق یا مخالف باشید . هر جمله را با دقت بخوانید و سپس میزان موافقت یا مخالفت خود را با علامت   ( × ) مشخص کنید . توجه داشته باشید جواب صحیح یا غلط وجود ندارد . سعی نمایید حتی الامکان از پاسخ  به موارد " نه موافق و نه مخالف " خودداری کنید . فقط وقتی این مورد را علامت بزنید که در موافق یا مخالف بودن خود نسبت به یک جمله کاملا شک و تردید داشته باشید .

متشکرم

جملات

کاملا موافقم

موافقم

نه موافق نه مخالف

مخالفم

کاملا مخالفم

1- من و همسرم یکدیگر را درک می کنیم .

 

 

 

 

 

2- همسرم خلق و خوی مرا کاملا درک می کند و با ان سازگاری دارد .

 

 

 

 

 

3- هرگز حتی برای یک لحظه از رابطه با همسرم تاسف نخورده ام .

 

 

 

 

 

4- از ویژگی های شخصیتی و عادات شخصی همسرم راضی نیستم .

 

 

 

 

 

5- از اینکه در زندگی مشترکمان مسئولیتهای خود را خوب ایفا می کنیم ، خوشحالیم .

 

 

 

 

 

6- روابطم با همسرم رضایت بخش نیست و احساس می کنم وی مرا درک نمی کند .

 

 

 

 

 

7- از نحوه تصمیم گیریها در مورد چگونگی حل و فصل اختلافات بسیار خشنود هستم .

 

 

 

 

 

8- از وضعیت اقتصادی خانواده و نیز شیوه تصمیم گیریهای مربوط به آن راضی نیستم .

 

 

 

 

 

9- از نحوه برنامه ریزی برای اوقات فراغت و نیز صرف وقات در کنار همسرم بسیار خشنود هستم .

 

 

 

 

 

10 از نحوه ابراز عشق و احساسات و نیز رابطه جنسی با همسرم بسبار خشنود هستم .

 

 

 

 

 

11- از نحوه ایفای نقش و مسئولیت خود و همسرم به عنوان " والدین "  راضی نیستم .

 

 

 

 

 

12 گاهی اوقات همسرم قابل اطمینان نیست و همیشه خط مشی خود را دنبال می کند .

 

 

 

 

 

13- همسرم گاهی اوقات حذفهایی می زند که باعث تحقیر می شود .

 

 

 

 

 

14- هنگام در میان گذاشتن مشکلات با همسرم معمولا فکر می کنم که او مرا درک نمی کند .

 

 

 

 

 

15 در تصمیم گیری های مالی مشکل داریم .

 

 

 

 

 

16 از اینکه نمی توانم بدون اجازه همسرم پول خرج کنم باعث آزارم است .

 

 

 

 

 

17 تا زمانیکه همسرم در کنارم نباشد به من خوش نمی گذرد .

 

 

 

 

 

18- از اینکه همسرم نزدیکی را به صورت غیر منصفانه قبول یا رد می کند ناراحت می شود .

 

 

 

 

 

19- اختلاف نظر راجع به اینکه تا چه اندازه باید به فرزندمان برسیم برای ما بصورت مشکلی درآمده است .

 

 

 

 

 

20 من احساس می کنم والدینمان مشکلاتی را در زندگی زناشویی ما بوجود می آورند .

 

 

 

 

 

21- من و همسرم در اینکه چگونه به اعتقادات مذهبی مان عمل کنیم اختلاف نظر داریم .

 

 

 

 

 

22-گاهی اوقات همسرم خیلی کله شق است

 

 

 

 

 

23-گاهی اوقات می ترسم نیاز خود را از همسرم درخواست کنم

 

 

 

 

 

24-گاهی اوقات درباره مسائل جزئی، جر و بحث های طولانی داریم

 

 

 

 

 

25- از نحوه تصمیم گیری راجع به میزان پس انداز مان بسیار راضی هستم

 

 

 

 

 

26- به نظر میرسد من و همسرم به مهمانی ها و فعالیت های اجتماعی یکسانی علاقه مند باشیم

 

 

 

 

 

27- از میزان ابراز عشق و محبت (پیش از نزدیکی ) از همسرم راضی هستم

 

 

 

 

 

28- من و همسرم در چگونگی کنترل رفتار فرزندانمان توافق داریم

 

 

 

 

 

29- ما به قدر کافی با اقوام و دوستانمان وقت صرف می کنیم

 

 

 

 

 

30- من معتقدم که در زندگی زناشوئی مان دچار اختلاف عقیدتی هستیم

 

 

 

 

 

31- دیر آمدن همسرم به منزل مرا آزار می دهد

 

 

 

 

 

32- ای کاش همسرم بیشتر مایل بود مرا شریک احساساتش کند

 

 

 

 

 

33- برای اجتناب از درگیری همسرم دست به هر کاری میزنم

 

 

 

 

 

34- من و همسرم هر دو از بدیهای اصلی مطلعیم و در نتیجه آنها برای ما مشکل جدی بشمار نمی آیند

 

 

 

 

 

35- تصور نمی کنم همسرم برای تفریح و گذراندن اوقات بیکاریش همراه من فرصت یا توان کلفی داشته باشد

 

 

 

 

 

36- ما به دنبال یافتن راه هایی هستیم تا از طریق آن بتوانیم روابط جنسیمان را لذت بخش تر سازیم

 

 

 

 

 

37- به نظر می رسد که بچه ها علت اصلی ایجاد مشکلات در روابط ما هستند

 

 

 

 

 

38- از اینکه وقتم را با بعضی از بستگان همسرم صرف کنم لذت نمی برم 

 

 

 

 

 

39- من و همسرم درباره بعضی از آموخته های مذهبی من توافق نداریم

 

 

 

 

 

40-گاهی اقات همسرم خیلی مستبد است

 

 

 

 

 

41-گاهی اوقات باور کردن تمام حرف های همسرم برایم مشکل است

 

 

 

 

 

42-گاهی اوقات فکر می کنم کشمکش های بین من و همسرم همچنان ادامه دارد و پایان نخواهد یافت

 

 

 

 

 

43- از اینکه همسرم علایق و سرگرمی های شخصی کافی ندارد نگران هستم

 

 

 

 

 

44- هنگام صحبت راجع به مسائل جنسی با همسرم کاملا احساس راحتی می کنم

 

 

 

 

 

45- از زمانیکه صاحب فرزند شده ایم به عنوان یک زوج برای با هم بودن به ندرت فرصت کافی داریم

 

 

 

 

 

46- همسرم زیادی وقتش را با دوستان و اقوامش می گذراند

 

 

 

 

 

47- من و همسرم به خاطر اعتقادات مذهبی مان احساس محدودیت می کنیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمره کل:

 

کاملا موافقم

موافقم

نه موافق نه مخالف

مخالفم

کاملا مخالفم

4

3

2

1

0

 

 

 

 

فرم بلند

 

پرسشنامه رضامندی زناشویی
پربار سازی و تقویت رابطه، ارتباط و خشنودی – پرسشنامه انریچ 115 ماده
دیوید اچ.اولسون ، دیوید جی.فورنیر ، جوئن ام. درانکمن
Enrich : Enriching and Nurturing Relationship Issues ‚ Communicating and Happiness
این پرسشنامه شامل جملاتی درباره جنبه های مختلف زندگی شماست که ممکن است با آن موافق یا مخالف باشید . هر جمله را به دقت بخوانید و سپس میزان موافقت یا مخالفت خود را با علامت (*) مشخص کنید . توجه داشته باشید جواب صحیح یا غلط وجود ندارد .
برای پاسخگویی به مقیاس های زیر توجه داشته باشید :
4= خیلی زیاد 3= زیاد 2= در حد متوسط 1= کم 0= خیلی کم
4= همیشه 3= اغلب اوقات 2= نمی دانم 1= کم 0= هیچوقت


1) من و همسرم کاملا یکدیگر را درک می کنیم .
2) همسرم خلق و خوی مرا کاملا می شناسد و آن ها را قبول دارد .
3) رابطه بسیار خوبی با همسرم دارم.
4) همسرم برخی نیازهای مرا ارضا نمی کند .
5) حتی یک لحظه هم از رابطه با همسرم ، متاسف نبوده ام .
6) از صفات شخصیتی و عادت های همسرم راضی هستم .
7) از نحوه ایفای مسؤولیت هایمان در زندگی مشترک ، بسیار راضی هستم .
8) از نحوه ارتباط(یا گفت و شنود) با همسرم خشنودم و احساس می کنم همسرم مرا درک می کند .
9) از نحوه تصمیم گیری درباره اختلافاتمان و حل آن ها بسیار راضی هستم .
10) از وضعیت اقتصادی خانواده و شیوه تصمیم گیری های مالی ناراضی هستم .
11) از نحوه گذران اوقات فراغت و بودن در کنار همسرم بسیار راضی هستم .
12) از نحوه ابراز محبت و رابطه جنسی مان بسیار راضی هستم .
13) از نحوه ایفای مسؤولیت هایمان به عنوان پدر و مادر ناراضی هستم .
14) از رابطه مان با اقوام و آشنایان ناراضی هستم .
15) احساس خیلی خوبی درباره انجام فرادض دینی و ارزش های مذهبی مان دارم .
16) همسرم خرده گیر یا غالبا بدبین است .
17) گاهی نگران خلق و خوی همسرم هستم .
18) گاهی که همسرم غمگین و گوشه گیر است ، نگران می شوم .
19) یکی از مشکلات ما ، عادت همسرم به سیگار کشیدن / ویا مشروب خوردن است .
20) درکارها نمی توانم روی همسرم حساب کنم .
21) گاهی رفتار همسرم در حضور دیگران ، مرا آشفته می کند .
22) گاهی همسرم بسیار یک دنده می شود .
23) از این که همسرم اغلب دیر به منزل می آید ، رنج می برم .
24) گاهی نمی دانم با تغییر حالات همسرم چه کنم .
25) گاهی فکر می کنم همسرم بسیار زور گو است .
26) در ابراز هرگونه احساس واقعی خود برای همسرم خیلی راحتم .
27) هنگامی که مشکل داریم ، غالبا همسرم در جواب سکوت اختیار می کند .
28) گاهی همسرم با اظهار نظرهای خود مرا تحقیر می کند .
29) گاهی می ترسم خواسته های خود را با همسرم مطرح کنم .
30) آرزو دارم همسرم احساساتش را بیشتر با من در میان بگذارد .
31) گاهی باور کردن تمام حرف های همسرم برایم دشوار است .
32) احساسم را به همسرم نمی گویم ، چون قاعدتا خودش می دانم .
33) از نحوه گفتگو ، میان خودمان بسیار راضی هستم .
34) هیچ وقت احساسات بدی را که نسبت به همسرم دارم به او نمی گویم چون می ترسم عصبانی شود .
35) همسرم همیشه شنونده خوبی است .
36) معمولا برای تمام کردن بحث و جدل ، من خیلی زود کوتاه می آیم .
37) نظر من و همسرم درباره راه حل اختلافاتمان خیلی تفاوت دارد .
38) هنگام بحث درباره مشکلات ، احساس می کنم همسرم مرا درک می کند .
39) هنگامی که مشکل داریم ، می توانم آن چه را که موجب رنجشم شده است را به همسرم بگویم.
40) گاهی بر سر مسائل بی اهمیت یک بحث و جدل جدی داریم .
41) حاضرم برای اجتناب از درگیری با همسرم ، هرکاری بکنم .
42) گاهی احساس می کنم جر و بحث من و همسرم بی پایان است و راه حلی ندارد .
43) وقتی اختلاف نظر داریم ، احساساتمان را با هم در میان می گذاریم و تصمیم می گیریم که آن را چگونه حل کنیم .
44) اغلب احساس می کنم که همسرم ، اختلافاتمان را جدی نمی گیرد .
45) بحث های ما غالبا با این احساس به پایان می رسد که من باعث ایجاد تمام مشکلات بوده ام .
46) گاهی آرزو می کنم همسرم در پول خرج کردن بیشتر دقت می کرد .
47) در مورد نحوه خرج کردن پولمان ، همیشه توافق داریم .
48) در حل وفصل امور مالی ، مشکل داریم .
49) از تصمیماتی که در مورد میزان پس انداز می گیریم ، راضی هستم .
50) من و همسرم از قرضهایمان با خبریم و در این مورد مشکلی نداریم .
51) برای این که مخارج خانه دچار بی برنامگی نشود ، آن ها را یادداشت می کنیم .
52) من و همسرم درباره پول خرج کردن یکدیگر توافق نداریم .
53) من و همسرم در مورد خریدهای ضروری توافق نداریم .
54) یکی از ناراحتی های من این است که بدون اجازه همسرم نمی توانم پولی خرج کنم .
55) در مورد این که کدام یک ازما مسؤول پول خرج کردن باشد ، اختلاف داریم .
56) من و همسرم در مورد برقراری ارتباط و آمد و فت با دیگران توافق داریم .
57) همسرم برای تجدید قوا و سرگرمی با من وقت و انرژی کافی دارد .
58) برای یک شب تنها نبودن ، حاضرم هرکاری بکنم .
59) از این که همسرم ، علایق یا سرگرمی کافی ندارد ، نگرانم .
60) از مشارکت در میهمانی ها و رفت و آمد به همراه همسرم ، احساس راحتی می کنم .
61) از مکان و نحوه گذران تعطیلات با خانواده ام ، همیشه راضی هستم .
62) در سفرها و تعطیلات به من خوش می گذرد .
63) از این که من و همسرم در اوقات فراغت مان به فدر کافی باهم نیستیم ، ناراحتم .
64) به ندرت بدون همسرم ، به من خوش می گذرد .
65) با همسرم درباره سرگرمی های مشترک یا جداگانه توافق داریم .
66) از میزان محبتی که همسرم به من دارد ، کاملا راضی هستم .
67) ما سعی می کنیم رابطه جنسی خود را ، جالب و لذت بخش نگه داریم .
68) می ترسم از لحاظ جنسی برای همسرم جالب نباشم .
69) گفتگو با همسرم در مورد مسائل جنسی برایم اسان و راحت است .
70) گاهی نگرانم که مبادا همسرم درباره ارتباط جنسی خارج از رابطه زناشویی فکر کند .
71) رابطه جنسی ما ، برایم ارضا کننده و رضایت بخش است .
72) از نشان دادن محبت به همسرم اکراه دارم ، چون غالبا به عنوان تمایل به رابطه جنسی، سوءتعبیر می سود .
73) گاهی از این که علاقه جنسی همسرم مانند من نیست، نگران هستم .
74) از تصمیماتی که درباره تنظیم خانواده یا تعداد فرزندان می گیریم ، راضی هستم .
75) گاهی رابطه جنسی من و همسرم رضایت بخش نیست .
76) درخانواده ما ، پدر به قدر کافی وقت صرف فرزندان می کند .
77) از نحوه مشارکت در مسؤولیت های مربوط به بزرگ کردن فرزندانمان راضی هستم .
78) در مورد نحوه ادب کردن فرزندانمان با هم توافق داریم .
79) بچه هایمان یکی از منابع عمده مشکلات ، در رابطه ما هستند .
80) در مورد تعداد مطلوب فرزندان توافق داریم .
81) ظاهرا همسرم به بچه ها بیش از رابطه زناشویی اهمیت می دهد ، و این مرا ناراحت می کند.
82) داشتن فرزند، من و همسرم را به هم نزدیک تر کرده است .
83) من و همسرم در مورد تربیت مذهبی فرزندانمان ، توافق داریم .
84) بچه ها مانع از آن هستند که من و همسرم باهم درد دل کنیم .
85) یکی از مشکلات ما ، توافق بر سر این است که چقدر باید برای بچه ها مایه بگذاریم .
86) بعضی از دوستان یا اقوام کارهایی می کنند که باعث تیرگی رابطه زناشویی ما می شود .
87) مدت زمانی که با اقوام و دوستانمان صرف می کنیم ، کافی است .
88) فکر می کنم همسرم بیش از حد با خانواده خود رابطه دارد و یا این که بیش از حد تحت تاثیر آن هاست .
89) از صرف وقت با بعضی خویشاوندان یا اقوام همسرم ، لذت نمی برم .
90) همسرم تمام دوستان مرا دوست دارد .
91) گاهی همسرم ، بیش از اندازه وقتش را با دوستانش می گذراند .
92) احساس می کنم والدین ما ، بیش از حد از ما انتظار توجه یا کمک دارند .
93) احساس می کنم که والدین ما مشکلاتی را که در زندگی مشترک ما ایجاد می کنند .
94) من واقعا از گذراندن اوقات با تمام دوستان همسرم ، لذت می برم .
95) از این که همسرم اوقاتی را با دوستان جنس مخالف صرف کند ، آزرده می شوم .
96) به عقیده من ، جای زن قطعا در خانه است .
97) اگر زن و مرد هر دو شاغل باشند شوهر باید به اندازه زن کارهای خانه را انجام دهد .
98) در خانواده ما ، زن نباید خارج از منزل کار کند مگر ضرورت مالی ایجاب کند .
99) در زندگی مشترک ما ، زن باید میل بیشتری به دنباله روی از خواسته های شوهر داشته باشد .
100) حتی اگر زن خارج از خانه کار می کند ، بازهم باید مسؤول اداره خانه باشد .
101) در زندگی ما ، شوهر رهبر خانواده است .
102) به نظر ما ، شغل شوهر همیشه مهمتر از شغل زن است .
103) اگر بچه های کوچک در خانواده باشند، زن نباید بیرون از خانه کارکند .
104) درخانواده ما ، شوهرباید اکثر تصمیمات مهم را بگیرد .
105) زن باید در مورد تصمیمات مهم ، قضاوت های شوهر را پذیرفته و به آن ها اعتماد داشته باشد.
106) داشتن ایمان کامل به بعضی از تعالیم مذهبی برای من دشوار است .
107) معتقدم که همسرم باید در مسائل مذهبی مثل من فکر کند .
108) درمیان گذاشتن ارزش های مذهبی ، به رابطه ما کمک می کند .
109) بش مهمی از توجه و ادای وظایف من نسبت به همسرم ، به خاطر اعتقادات مذهبی است .
110) من و همسرم در مورد نحوه عمل به اعتقادات مذهبی مان اختلاف داریم .
111) عبادت کردن همراه همسرم ، برای من مهم است .
112) شرکت در فعالیت های مشترک مذهبی ، بخشی از برنامه زندگی ماست.
113) احساس می کنم با دوست داشتن همسرم ، بهتر می توانم عشق به خدا را درک کنم .
114) من و همسرم در مورد بعضی تعالیم مذهبی اختلاف داریم .
115) من و همسرم به خاطر عقاید مذهبی مان ، احساس نزدیکی بیشتری می کنیم .

ثنایی ، باقر و همکاران . مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج . انتشارارت بعثت 1387

 

 

 

 

 



[1] - Goldenberg

[2]  - Barnstein & barnstein

[3] - Minuchin

[4] - sinha & makar gak

[5] - robutham

[6] - ekley

[7] - Hakinz

[8] - Enrich

[9] - Hide

[10] - Gibonz

[11] - Halpern

[12] - Krandal

[13] -   Tomas

[14] - Alport

 3 - Warnun

 

[16] - Makubi

[17] - Jaklin

[18] - Ferudi

[19] Feen Geld

[20] - Makubi

[21] - Ruso

[22] - Marital Satisfaction

[23] - Newman

[24] - Kaslo & Robisen

[25] - Good

[26]Serial monogang

[27] - Bornstein

[28] - Croee

[29] - Ridley

[30] -  Hatfild

[31] - Dion

[32] - Halweg

 

[33]Macpherson

Bugra- [34] 

[35] - Desilva

[36]- Giddens

[37] - simons

 

[38]- Caplan

[39] - Batt

[40] - Young

[41] - Wil mott

[42]Gelles

[43]Frod

[44] - Gatman

[45]Anshensel

[46] - Okly

[47]Adams

[48] - Kambel

[49] - Owen & Orthner 

[50] - Michel

[51] - f ram

[52] - Enrich

[53] - Olson

marital satisfaction -[54]

[55] -personality issues

[56] - marital communication

[57] - conflict resolution

[58] - financial management

[59] - pleasure activities

[60] - sexual relation

[61] - marriage and children

[62] - family and friends

[63] - egalitarian roles

[64] - religious beliefs 




:: موضوعات مرتبط: رشته های دیگر , ,
:: برچسب‌ها: موضوع"بررسی" رضايت "زناشويي "خانواده‌هاي" زنان "شاغل "خانه دار "شهر "تبریز" ,
:: بازدید از این مطلب : 3429
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : میثم خسروی
ت : چهار شنبه 9 فروردين 1396
.
مطالب مرتبط با این پست
» موضوع : بررسی نگرش دینی ( مثبت و منفی ) برتفکرانتقادی دانشجویان رشتۀ علوم تربیتی دانشگاه
» CRIMINAL PSYCHOLOGY and FORENSIC TECHNOLOGY A Collaborative Approach to Effective Profiling
» نقش فناوری اطلاعات در منابع انسانی
» پروژه دیگ بخار
» موضوع: بررسی رضايت زناشويي خانواده‌هاي زنان شاغل و خانه دار در شهر تبریز
» عنوان : ZSM-در واکنش کاتالیستی متان به بنزن بررسی فعالیت کاتالیست های دو فلزی بر پایه
» شناسایی ومقابله با پدیده ی خوردگی در مخلوط لوله فولادی صنعت پتروشیمی و راهکارهای مقابله با این پد
» با عنوان: بررسي کاربرد فناوري نانو درصنعت آب وفاضلاب
» روش های جذب فلزات سنگین توسط جاذبها
» بررسی علل آلودگی آبها و راه های مبارزه با آن
» امکانسنجی مهار آلایندههاي اتوبوسهاي پایانههاي داخل شهري در حالت کار درجا
» موضوع: بررسی و شاخت علل وعوامل انحراف و کج روی نوجوانان دانش آموزان دختر منطقه 17 شهر تهران
» نیتروژن زدایی از برش هاي نفتی
» نقش فناوری اطلاعات درمدیریت بحران
» عنوان: اثر مواد بیولوژیک بر محیط زیست
» موضوع مقاله: ایجاد کردن خلاقیت و نوآوری در سازمان
» موضوع تحقیق: هویت
» انگیزه در مدیریت
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی